Vous avez cherché: عمده (Perse - Anglais)

عمده .
chief .

بخش عمده .
heft .

بازيگر عمده .
protagonist .

قيمت‌هاي فروش عمده
wholesale prices

و عمده ميفروختيشون .
and you sold it wholesale .

آن، آغاز یک تغییرات عمده بود.
it was the beginning of a change.

بي‌سواد مشکل عمده جامعه يهود نيست .
not that illiteracy is a very jewish problem .

و ابريشم ها رو عمده اي ميخرن
and they have been buying silk in bulk.

خريد عمده چيه ما هستش حق طبيعي ماست .
where buying in bulk is what our godgiven right .

اما در حقیقت عمده مردم ترسیده بودند.
but in fact, the majority were scared.

عمده شهرت وی به واسطه اشعار عاشقانه است.
it has been published three times so far.

بهت ميگم ، اين يک تفاوت عمده ي جنسيه .
l tell ya , its a whole different sex .

اکثر عمده تاریخ، کسی به 1950 توجهی نمی کند.
pretty much for the vast majority of history, no one gave a damn about 1950.

. در واقع شفافیت کامل تفاوت عمده ای ایجاد می کنه
so, complete transparency will make a huge difference.

دو روند عمده که استفاده می‌شود: تداخل و پوشش.
two main processes are used: "interference" and "masking".

ایمان مذهبی از آن پس نقش عمده ای در زندگی او ایفا کرد.
religious devotion came to play a major role in rossetti's life.

این منطقه بسیار حاصلخیز است و محصول عمده آن انجیر می‌باشد.
the weather is hot in summer, and warm all year round.

در سال ۱۹۹۶ عمده سهام لوتوس به پروتون که شرکتی مالزیایی بود فروخته شد.
on 27 august 1993, gm sold the company, for £30 million, to a.c.b.n.

، همچنین در برخی از جوامع ماهیگیری منبع اصلی تأمین خوراک عمده است.
however, the yield of staple food from organic farming is growing.

pharming تبدیل به یکی از نگرانی‌های عمده برای تجارت الکترونیک و وب سایت‌های بانکداری آنلاین شده‌است.
pharming has become of major concern to businesses hosting ecommerce and online banking websites.