Hai cercato la traduzione di 6 make fun of students da Inglese a Persiano

dont make fun of my accent .
لهجه منو مسخره نکن .

im not going to make fun of you .
من قصد تمسخر تو را ندارم .

hey , dont make fun of your father , you bum .
هي پدرت را مسخره نكن اي ولگرد مفت خور .

but everyone is allowed to make fun of me .
همه پيش اون با من شوخي ميكنن .

are you making fun of me .
داري مسخره ام ميکني .

you guys are going to sit there and make fun of me .
ممکنه شما اينجا بشينيد . و منو مسخره کنيد .

first of all , dad,i didnt make fun of anybody. .
اول من از هيچکي جک نساختم .

go ahead and make fun of my prophecies all you want , fortunio .
بفرماييد و از پيشگويي هام سرگرمي كه همتون ميخواهيد درست كنيد ، فرچنيو .

people were making fun of the idea.
مردم اين ايده را كلي به تمسخر گرفتند.

and millions and millions of students take these tests every year.
و میلیونها دانشجو هر سال در این آزمونها شرکت می کنند. و میلیونها دانشجو هر سال در این آزمونها شرکت می کنند.

and when they went back to their people turned to make fun of them;
و هر گاه بازمی‌گشتند بسوی خاندان خویش بازمی‌گشتند لبخندزنان‌

no , thats not making fun of anyone .
نه ، من هيچکس را مسخره نميکنم .

im not making fun of you . the fact that you .
من مسخره ات نميکنم منظورم اينه که .

and by fun , of course i mean emotionally scarring .
، و منظورم از خوش گذشتن به لحاظ احساسي جريحه دارشدنه .

fun of me behind my back , despite the fact that your .
، پشت سرم منو مسخره ميکنند با اينکه .

but we are not dumb , and we dont like to be made fun of .
ولي احمق نيستيم و خوشمون هم نمياد كه به جايه احمق گذاشته بشيم .

hard to say, but you're just playing for the fun of it.
گفتنش سخته ، ولي تو اين دست رو داري براي تفريح بازي مي كني

in the 18th century, it became a verb, and it meant to swindle or ridicule or to make fun of someone.
در قرن هجدهم، doodle تبدیل به فعل شد، و به معنی گول زدن و يا به تمسخر گرفتن و دست انداختن یک نفر بود.

and when you call to prayer, they mock and make fun of it; this is because they are people without any sense.
آنان هنگامی که (اذان می‌گوئید و مردمان را) به نماز می‌خوانید، نماز را به باد استهزاء می‌گیرند و بازیچه‌اش قرار می‌دهند (و بدان می‌خندند و تمسخرش می‌کنند). این کارشان بدان خاطر است که ایشان کسانِ نفهم و بیشعوری هستند (و ضلالت را از هدایت باز نمی‌شناسند و هدف و حکمت نماز را درک نمی‌کنند). [[«إِذَا نَادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ»: هنگامی که صدا به نماز برداشتید. وقتی که برای ادای نماز اذان گفتید.]]

when i talk about these people , i may seem to be making fun of them; .
اچنين که درباره‌ي اين مردم حرف مي‌زنم ، ممکن است تصور شود دست‌شان مي‌اندازم؛ .