Hai cercato la traduzione di displaced da Inglese a Persiano

displaced person .
آدم تبعيدي .

600,000 people were displaced.
600000 نفر آواره شدند.

new models for pedagogy for the displaced.
مدلهاي جديد براي آموزش و تربيت تبعيدشدگان.

displaced from their lands by warlords , .
زمين هاشون توسط اربابان جنگ گرفته ميشه .

the weight of the displaced air is reduced.
اندازه نیرو برابر وزن سیال جابجا شده است.

and then watch the suddenly displaced mr claus run right over .
و بعدا يک تغيير جاي ناگهاني را تماشا كن ، آقاي كلاوز داره ميره .

afghanistan: farmers displaced in balkh province · global voices
افغانستان: بحران مواد غذایی

they displaced at load and at deep load, over more than the earlier ships.
این کلاس کشتی در ناوگان رویال استرالیا در جنگ جهانی اول خدمت کرده است.

i was assigned to work for the homeless, for the internally displaced people.
من واسه کار برای بیخانمان ها انتخاب شدم، برای آوارگان. من واسه کار برای بیخانمان ها انتخاب شدم، برای آوارگان.

my healthy cells are being displaced by malignant cells of incredible virulence .
سلول هاي طبيعي بدن من با سلول هاي فوق العاده مهاجمي جايگزين شدند .

the fire will burn their faces, and they will therein grin, with their lips displaced.
آتش [همواره] صورت هایشان را می سوزاند، و آنان در آنجا [از شدت سوختگی] زشت رویانی بد منظرند!

non-displaced femoral fracture, carla's mom's gonna be fine.
شكستگي استخوان ران كاملا جا افتاده مادر كارلا خوب ميشه

by the way, 80 percent of all refugees and displaced people in the world are women and girls.
اتفاقا هشتاد درصد از کل پناه جو ها در سراسر جهان بانوان و دختران هستند.

around 10,000 palestinians in northern gaza were displaced from their homes after four days of torrential rain.
حدود ١٠ هزار فلسطینی در شمال غزه پس از چهار روز بارش سیل‌آسا، از خانه‌های خود آواره شدند.

the fire will burn their faces, and therein they will grin, with displaced lips (disfigured).
آتش [همواره] صورت هایشان را می سوزاند، و آنان در آنجا [از شدت سوختگی] زشت رویانی بد منظرند!

the un has now warned the number should be expected to rise to 5 million displaced iraqis in the near future."
سازمان ملل هشدار داده که در آینده نزدیک تعداد عراقی هایی که مجبور به ترک خانه خود شده اند به ۵ میلیون نفر خواهد رسید

and i'm an idp, an internally displaced person, do you see me on the other side of this fence?
و من یک idp، یک آواره داخلی اهل "سوات" هستم. آیا شما مرا در پشت این حصار توری می بینید؟

samsung electronics displaced apple inc. as the world's largest technology company in 2011 and is a major part of the south korean economy.
سامسونگ الکترونیکس یک شرکت کره جنوبی چند ملیتی و یکی از شرکت‌های بزرگ در زمینه الکترونیک و فناوری اطلاعات است.

"there are at least 4.2 million iraqis displaced from their homes, with 2.2 million now believed to be outside iraq.
۲ میلیون عراقی خانه خود در عراق را ترک کردند و به نظر می رسد ۲. ۲ میلیون نفر از آنها به خارج از عراق رفته اند.

the battleship was germany's largest warship, and displaced more than any other european battleship, with the exception of , commissioned after the end of the war.
این نبردناو بزرگترین کشتی جنگی آلمان بود و بیشتر از هر نبرناو اروپایی به استثناء اچ ام اس واناگارد که در پایان جنگ به آب انداخته شد بارگیری داشت.