Hai cercato la traduzione di lease da Inglese a Persiano

lease
لیزینگ

lease .
اجاره دادن .

lend lease .
وام واجاره .

you got a lease no .
اجاره ميدي نه .

and the lease is 20 % .
و اجاره 20 درصده .

puh-lease, keep drinking.
مواظب نوشيدنت باش

i dont need the lease , thank you .
من این معامله را نمیخوام ، ممنون .

the shortest safetydepositbox lease is 50 years .
حداقل مدت اجاره صندوق امانات 50 ساله .

and if it proves to be a promising lease .
و اگر معلوم شد معامله امیدبخشه .

would lease your father a car in his condition.
. که پدرتون براي کارش اجاره کنه

and the thamud nor gave them a lease of perpetual life.
و [نیز] قوم ثمود را به طوری که [کسی از آنان را] باقی نگذاشت

and of course within that were gonna develop a lease .
و البته با حمایت اون ما این معامله را انجام میدیم .

i wouldnt take the lease if you gave it to me as a gift .
اگه این معامله را به من هدیه هم می کردین نمیگرفتم .

thanks to beths nursing she had an extra lease of life , .
ممنون از بت که از اون پرستاري کرد تا بيشتر عمر کنه .

*romania had to lease its oil wells to germany for 90 years.
* رومانی مجبور شد چاه‌های نفت خود را تا ۹۰ سال بعد به آلمان واگذار نماید.

i dont botch the cementing off and let water in the hole and ruin the whole lease .
نمیزنم دهانه را خراب کنم که بخواد آب واردش بشه و کل معامله را بهم بزنه .

in february 2006 chevron u.s.a. inc. signed a lease for of space.
کانتیننتال سنتر ۱ نام یک برج مرتفع در هیوستون در تگزاس است.

in the united kingdom, a dry lease is when an aircraft is operated under the aoc of the lessee.
لیزینگ هواپیما عبارتست از اینکه صاحب هواپیما آنرا به شرکت هواپیمایی دارنده aoc معتبر اجاره دهد.

in 1988, salomon brothers signed a long-term lease, and became the main tenants of the building.
در سال ۱۹۸۸، سالومون برادرز قرارداد طولانی مدت امضا و از مستاجران اصلی ساختمان شدند.

it has been ordained against every town that we ever destroyed that they shall not return (to enjoy a new lease of life)
غیرممکن است که به سوی ما (برای حساب و کتاب) برنگردند مردمانی که آنان را (در جهان بر اثر کفر و ظلم) نابود کرده باشیم (و این که همان گونه که خود گمان می‌برند مرگ آخرین مرحله‌ی زندگی ایشان باشد). [[«حَرَامٌ»: ممتنع. غیرممکن. این واژه خبر مقدم و (أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ) تأویل به اسم مرفوع بوده و مبتدا است. برخی هم (حَرامٌ) را به معنی (واجِبٌ) دانسته‌اند و آیه را چنین معنی کرده‌اند: عدم بازگشت به دنیا برای مردمانی که آنان را به جرم گناهانشان نابود کرده‌ایم، واجب و قطعی است (نگا: مؤمنون / 99 و 100).]]