Hai cercato la traduzione di marrying da Inglese a Persiano

im marrying cal .
من ميخوام با كال ازدواج كنم من اونو دوست دارم .

even after marrying me?
حتي بعد از ازدواج با من؟

the purpose of marrying me
هدف از ازداج من

hes marrying her on tuesday .
داره سه شنبه باهاش ازدواج ميکنه .

here , mate you marrying that bird .
هي رفيق داري با اين دختره ازدواج ميكني .

and thinking about marrying her
وفکر کردن به ازدواج با اون

probably that guy is marrying bosa .
شايد اون يارو با بوسا عروسي كرده .

do you see why im marrying this guy .
حالا فهميدي چرا ميخوام باهاش ازدواج کنم .

sorry i said , you marrying that bird .
ببخشيد گفتم داري با اين دختره ازدواج ميكني .

do you have any idea who he is marrying .
آيا تو ميدوني عروس کيه .

do you plan on marrying her i dont know. .
ميخواي باهاش ازدواج کني نميدونم .

perhaps i may state my reasons for marrying .
شايد بايد دلايلم را براي ازدواج توضيح بدم .

you know , he thought marrying her was a mistake .
ميدوني ، گفتش که ازدواج با اون يک اشتباهه .

my marrying one will be good for my fathers career .
ازدواج من براي شغل پدرم خيلي خوب ميشه .

and does marrying a hindu , bring great honour .
آيا ازدواج ناپاکت با يک هندو مغرورت کرده .

i will consent to his marrying whichever girl he chooses .
رضايتم را براي ازدواج با هر کدوم از دخترا که انتخاب کرد اعلام ميکنم .

better than marrying a person who looks like a pig!
!بهتراز ازدواج با يه آدم شبيه خوكه

fletchers chances of marrying their daughter would be dashed .
شانس فلچر براي ازدواج با دختر اون‌ها از بين ميره .

not that i have any intention in marrying olivia sodding allred , .
نه اينکه من بخوام با اليويا آلرد ازدواج کنم .

and my jane , marrying so grand , must throw her sisters in the way .
و جين من ، خيلي با شکوه ازدواج ميکنه که فرصت بزرگي را به خواهراش ميده .