Hai cercato la traduzione di someone kept separated in a hosp... da Inglese a Persiano

it was someone from a hospital in vegas .
از يک بيمارستان تو وگاس بود .

so . you are in a hospital bed .
خوب تو تو رختحواب بيمارستاني .

i thought youll be in a hospital .
فكر ميكردم بايد تو بيمارستان باشي .

more or less . i worked in a hospital .
کم و بيش . قبلا تو بيمارستان کار ميکردم .

youre in a hospital across the river .
تو توي يک بيمارستان ، در کنار رودخونه هستي .

i want to get a job here . in a hospital .
من ميخوام يک کار اينجا در يک بيمارستان پيدا کنم .

this is a hospital building.
این ساختمان یه بیمارستان است.

he gets to a hospital . now .
حالا ميره بيمارستان .

only this time in a hospital rather than a carnival .
و اين بار تو يک بيمارستان به جاي يک کارناوال .

cant just put him in a hospital . i cant afford that .
نميتونم تحمل كنم بايد ببريمش بستريش كنيم .

karin , im telling you , he belongs in a hospital .
كارين ، بهت ميگم اونو بايد تو بيمارستان بستري كنيم نه .

a hospital is a tricky place.
يه بيمارستان جاي عجيب غريبيه

they separated in 1932 and finally divorced.
در ۱۹۵۲ از پاتریشیا هم جدا شد.

she has a severe head wound . she should be in a hospital .
اون يك زخم عميق تو سرش داره اون بايد بره بيمارستان .

its amazing how much a hospital doesnt miss .
خيلي جالبه که هيچکس از . بيمارستان متوجه نشد .

but tell me something . if youre working in a hospital in chicago now .
اما به من بگو اگر تو داري تو يک بيمارستان تو شيکاگو کار ميکني الان کجائي .

dont worry . tomorrow well get you to a hospital .
نگران نباشين . فردا شما را ميبريم . به يک بيمارستان .

a hospital room can be kind of a romantic place.
اتاقه يه بيمارستان ميتونه يه جورايي جاي رمانتيکي باشه

get me to a hospital give me a second to think .
من را ببر بيمارستان يک لحظه صبر كن فكر كنم .

chazz , they got to get you to a hospital . come on .
چاز اونا تو را ميبرن بيمارستان زودباش .