検索ワード: i also (英語 - ペルシャ語)

i also hear .
من هم شنيدم .

i also love you .
من هم تو را دوست دارم .

and i also have to .
من همينطور بايد .

i also don't know.
من هم نمي دونم

but i also have faith
اما من مطمئن هستم

i also cannot understand.
خودم هم سر در نميارم

i also missed you , dave .
ما هم دلمون برات تنگ شده بود ديو .

i also have heard the news.
منم اين خبر رو شنيدم

i also need ems, suspect down.
همچنين يه آمبولانس هم بفرستين، يه مظنون زخمي داريم

i also know that you have yielded
همينطور ميدونم كه شما

and i also got you your apartment .
و همچنين آپارتمانتو برات رديف کردم .

and so, i also built a plug.
و براي همين من براش يه درزگير درست کردم

i also am his friend , mr . tood .
منم دوست شمام آقاي تاد اجازه بده لمست کنم .

i also want to keep all my words
من مي خوام كه به قسمي كه خوردم پاي بند بمونم

and i also bring an innovation here.
من یک ابتکار جدید اینجا دارم.

but i also know it can be unpredictable , .
و همينطور هم ميدونم عشق غير قابل پيشبينيه .

i also haven't used that strategy,
من هم قبلااز اين استراتژِي استفاده نکردم

and i also have the hand closed and open.
و دست را باز و بسته نیز می کنم.

but i also heard they tried to elope
اما من همچنین شنیدم که آنها میخواستند فرار کنند

and i also have to build their faith.
تازه باید اعتماد همه رو هم جلب می‌کردم