プロの翻訳者、企業、ウェブページから自由に利用できる翻訳レポジトリまで。
relieve .
بر جسته ساختن .
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
you can relieve it.
راحت باش
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
uh- huh! relieve it!
خودت رو خالي كن...
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
relieve it through me.
طريق من آزاد كن
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
and relieve you of your burden
و بار سنگین (تلاش فراوان، برای هدایت مردمان) را از (دوش) تو برنداشتیم؟ [[«وَضَعْنَا»: فرو آوردیم. پائین آوردیم. «وِزْر»: بار سنگین. مراد بار کمرشکن غم و رنج حاصل از مشاهده کفر و شرک و تبهکاریها و خونریزیها و ستمگریها و نابسامانیهای جامعه پیش از نبوّت، و تلاش و کوشش آن حضرت برای هدایت مردمان و دفع اذیّت و آزار ایشان در آغاز نبوّت است.]]
最終更新: 2014-07-03
使用頻度: 1
品質:
so please relieve your anger.
پس لطفا خشمتون رو کنترل کنين
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
captain says im to relieve you. .
کاپيتان گفت من جاي تو باشم .
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
it is my job to relieve the sufferers
این وظیفه من است به افرادی که در رنج هستند کمک کنم
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
i can relieve you of your grudge completely.
مي تونم کينه تو از شيلا رو به کلي از بين ببرم
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
this will only relieve your pain for a short time
این فقط درد شما را برای یک زمان کوتاه آرام میکند
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
(moses) said: my lord! relieve my mind
(موسی خاشعانه به دعا پرداخت و) گفت: پروردگارا! سینهام را فراخ و گشاده دار (تا در پرتو شرح صدر، خشم و کین از دل برخیزد، و با آرامش تمام رسالت آسمانی را به جای آورم). [[«إِشْرَحْ»: فراخ کن و گشاده دار (نگا: انعام / 125).]]
最終更新: 2014-07-03
使用頻度: 1
品質:
don't relieve your tension, and lead your men.
خودتون رو كنترل كنيد و افرادتون رو هدايت كنيد
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
ill relieve you of the tangka now , mr . chambers .
حالا من تورو از گانکا راحتت ميکنم اقاي چامبرز .
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
if you send him, you will relieve one of your problems.
اگه تو اونو بفرستي, يکي از مشکلاتت را بر طرف کردي.
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
and resin of peach tree are perfect to relieve famine
و صمغ درخت هلو برای رهایی از خشکسالی مناسب است
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
god , i wish to add something else to relieve my stress .
خداي من کاش ميشد يک چيز ديگه بخورم . تا از شر اين حملهها راحت شم .
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
besides the ones that people have been eating to relieve famine
...در طی خشکسالی علاوه بر تأمین آذوقه
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
i don't know what's going on. relieve your eyes.
من نمي دونم كه چي شدهاما چشمات رو باز كن
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
no matter what you do, you must let dae so relieve his anger.
عيبي نيست که شما چي کار مي کنيد, شما بايد اجازه بديد داي سو از اين عصبانيت راحت بشه.
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質:
how can i relieve my regret by taking away an innocent person?
من چطوری میتونم با بیرون انداختن یک فرد بی گناه از پشیمانی دربیام؟
最終更新: 2011-10-24
使用頻度: 1
品質: