検索ワード: نزدیک بود خودمو خراب کنم (ペルシャ語 - 英語)

نزدیک بود این هفته گمش کنم.
i almost lost it this week.

این خطر نزدیک بود.‏
that was a close one.

زیرا او به دولت نزدیک بود.
for he was close to the government.

او خیلی به بانو یونگ نزدیک بود
she was very close to lady jung

بس کنها ها الان خودمو خراب ميکنم .
stop it .

خیلی نزدیک بود ، نه بله ، تقریبا .
had a close one , eh yes , rather .

کارت خوب بود . نميخوام احساساتت را خراب کنم .
you did all right . i didnt want to cramp your style .

يه كار غير حرفه اي بود خودمو مشغول كردم .
the pillsbury doughboy would be riveted .

جاکوبز : چگونه زندگی سالم نزدیک بود مرا بکشد
a.j. jacobs: how healthy living nearly killed me

هريس ميخواد که من خراب کنم
harris wants me to screw this up.

نزديک بود که خودم را خيس کنم .
l tell you , l near soiled myself .

نميتونم اون را خراب کنم . اون بود .
couldnt destroy him . he was too .

خيلي جذب شدي من نميخواستم خلوتتو خراب کنم .
you seemed so absorbed . i didnt want to break your concentration .

به اندازه اي نزديک بود که ميتونستم لمسش کنم
i was close enough to touch her.

من ميتونم همبن الان زندگيت را روي سرت خراب کنم .
i could crush the life out of you right now .

من نميخوام اين تعطيلات را براي همه خراب کنم . خب .
i dont wanna mess this holiday up for everybody , ok .

ترجيح ميدهم کاري را خراب کنم تا اينکه کلا ولش کنم .
id rather mess up than miss out completely .

اگر اون مرد لازم نيست که من نظرشونو خراب کنم که اون کي بوده .
if he dies , then i dont need to mess up their idea of who he was .

ديگه خيلي نزديک بود .
whew . that was a close one .

خوب ، حدسم نزديک بود
i was close.