検索ワード: cubes, balls, cups of water (英語 - ペルシャ語)

balance of water
constellation name (optional)

drink of water?
تشنه نيستي؟

bolivian supply of water .
منبع آب بوليوي .

you dont have a cup of warm water , do you .
يه ليوان آب گرم ندارين .

i gave him a cup of hot water and some medicine
به او یک فنجان آب گرم و کمی دارو دادم

skeletons drinking cups of strong tea , .
اسكلت هايي كه چاي غليظ ميخورن .

what i wouldn't give for a cup of water right now...
چه خوب ميشد اگه يه ليوان آبا اينجا بود

with goblets, jugs and cups of crystal clear wine
(برای آنان به گردش درمی‌آورند) قدحها و کوزه‌ها و جامهائی از رودبار روان شراب را. [[«أَکْوَابٍ»: جمع کُوب، قَدح. لیوان (نگا: زخرف / 71). «أَبَارِیقَ»: جمع إبریق، کوزه دارای دسته و لوله. «کَأْسٍ»: جام. در اینجا باده مراد است (نگا: صافات / 45). «مَعِینٍ»: روان. جاری. مراد رودبار خمر است (نگا: محمد / 15).]]

callahan wont be having any more cups of tea .
كالاهان ديگه فنجان چاي نميخوره .

cup of tea, please.
يه فنجون چاي لطفا

right , a cup of tea .
خب . يک فنجون قهوه .

a cup of coffee.
بريزمش تو قهوت

another cup of coffee .
يه فنجون قهوه ديگه .

a cup of my own blood .
اين خون يک نينجاست .

all i wants a cup of tea now .
يه كم چايي ميخوام .

and had stopped to get a cup of coffee .
و ايستاده بود تا يک فنجان قهوه بگيره .

and a full cup (of wine).
و جام هایی لبریز [از باده طهور]

a cup of coffee . how much is coffee 10 cents .
يه فنجون قهوه . چقدر قهوه ده سنت .

like nurse tisdale's 9. 15 cup of coffee.
مثل قهوه ساعت 9:15 پرستار تيزدايل