검색어: stereotype (영어 - 페르시아어)

stereotype
کلیشه

stereotype .
يک نواخت کردن .

show stereotype
نمایش & کلیشه‌ای‌

stereotype name:
نام کلیشه‌ای:

& stereotype name:
نام & کلیشه‌ای: ‌

thou shall not stereotype.
درس دیگر این بود که نباید تعمیم داد.

but why because it is a stereotype .
چرا چون خيلي کليشه ايه .

and in this case, the stereotype corresponds to reality.
همه میدونیم،جواب بیل خواهدبود. در این مورد کلیشه ذهنی ما با واقعیت منطبق است.

oh . yeah i hate living up to the natives stereotype , but .
ارهه من متنفرم از اينکه حرف بوميا را گوش بدم اما .

no , no . i didnt mean that . nice stereotype , buddy , nice .
نه نه منظورم اين نبود تصور جالبي بود ، رفيق .

the stereotype remains in parts of eastern europe and russia, but not in the us or western europe.
این قالب هنوز هم در اروپای شرقی و روسیه رایج است با اینکه در ایالات متحده و اروپای غربی از بین رفته است.

stereotype threat is a situational predicament in which people are or feel themselves to be at risk of confirming negative stereotypes about their social group.
تهدید کلیشه اضطرابی است که فرد تجربه می‌کند وقتی ممکن است به خاطر تعلقش به یک گروه اجتماعی خاص با کلیشه‌هایی منفی قضاوت شود.

" a number of gender role stereotypes can play a role in rationalization of rape.
تعدادی از کلیشه‌ها در مورد نقش‌های جنسیتی می‌توانند در توجیه تجاوز نقش ایفا کنند.