검색어: transcend (영어 - 페르시아어)

transcend .
بالاتر بودن .

we gotta transcend the bullshit , and fast .
از محدوديتها بگذريد و سرعت بگيريد .

today, stories continue to transcend borders.
امروز هم داستانها همچنان مرزها رو در می نوردند.

principles that transcend money or drugs or anything like that .
قوانيني که فراتر از پول و مواد مخدر و اين چيزا هست .

if good ideas transcend boundaries, this one does it by bicycle.
ایده‌های خوب فراتر از مرزها می‌روند و این ایده جالب، با دوچرخه این کار را می‌کند.

and of course, these transcend age, race, culture, gender.
البته این شکل های پایه، ها فرای مرز های سن و سال، فرهنگ و جنسیت قرار دارند و برای همه انسان ها مشترکند.

therefore as india and pakistan, as you and i, it behooves us to transcend our differences, to celebrate our diversity, to leverage our common humanity.
پس بعنوان هند و پاکستان، یعنوان من و شما، بر ماست که از اختلاف هایمان فراتر رفته و تفاوتهایمان را ارج بگذاریم. بر ماست که از اختلاف هایمان فراتر رفته و تفاوتهایمان را ارج بگذاریم. و انسانیت یکسانمان را نیرو بخشیم.

and he said to me at the end of his year, "jacqueline, it was so humbling, because i thought as a farmer and as an african i would understand how to transcend culture.
و در پايان سال كاريش او به من گفت، ژاكلين، اين كار من را متواضع كرد، زيرا من به عنوان يك كشاورز و يك افريقايي فكر مي‌كردم مي‌دانم كه چگونه باعث اعتلاي فرهنگ شوم.

*galtung, johan and carl g. jacobsen, searching for peace: the road to transcend, pluto press: london, 2000.
* galtung, johan and carl g. jacobsen, searching for peace: the road to transcend, pluto press: london, 2000.

this was one of jung’s greatest contributions to depth psychology. the idea of a transpersonal psychic structure which transcends the personal.
این یکی از بزرگترین کمکهای یونگ در روانشناسی عمق بود. ایده ساختار روانی فرا شخصی که فراتر از شخصی است.