검색어: treatable (영어 - 페르시아어)

treatable .
قابل درمان .

your head and teeth ache that is treatable, but...
سرتون و دندونتون درد بگیره ...این وحشتناکه، ولی

and now, 14 of the disorders are treatable, two of them actually curable.
و در حال حاظر ۱۴ تا از این اختلالات قابل درمانند، دو تاشون عملاً علاج پذیرند.

in countries with few healthcare resources, infectious diseases that would be treatable in a developed nation are often deadly.
در کشورهایی با منابع مراقبت از سلامت کمتر، بیماری‌های مسری که در کشورهای توسعه یافته قابل کنترل هستند، اغلب کشنده‌اند.

shows that whilst this condition is aggressively managed and treated in young people, in older people urinary incontinence is perceived as an inevitable and untreatable consequence of old age, in spite of the fact that it is often treatable and even reversible in some cases.
به عنوان مثال ، مطالعه بی اختیاری ادرار (mitteness and barker، 1995) نشان می دهد در حالی که این وضعیت در جوانان به طور جدی کنترل و درمان می شود ، در افراد مسن بی اختیاری ادرار به عنوان یک نتیجه اجتناب ناپذیر و غیرقابل درمان پیری درک می شود ، علی رغم واقعیت این است که اغلب قابل درمان است و حتی در برخی موارد قابل برگشت است.

and what was good about psychology, about the 30 billion dollar investment nimh made, about working in the disease model, about what you mean by psychology, is that, 60 years ago, none of the disorders were treatable -- it was entirely smoke and mirrors.
و آنچه که در مورد روانشناسی خوب بود، سرمایه‌گزاری ۳۰ بیلیون دلاری اِن آی اِم اِیچ ، در مورد کار با الگوهای بیماری بود، در مورد آنچه که شما روانشناسی می‌دانید، اینست که ۶۰ سال پیش هیچکدام از این اختلالات قابل درمان نبودند - کلاً تو خالی و باطل بود.