검색어: flutter (영어 - 페르시아어)

flutter .
سراسيمه‌بودن .

atrial flutter
فلوتر دهلیزی

many a heart will flutter on that day!
(در) چنان روزی، دل‌هایی بس نگران (و تپنده)‌اند.

my eyelidsll flutter , ill turn into butter , .
پلکهاي چشمم پرپر بزنن باز بشن بروي کره صبجانه منم غر غر کنم که اونو ميخوام .

ive got a flutter on a second floor , .
، تو طبقه دوم يک چيز داره تکون ميخوره .

right there , thats where the flutter was .
، درست اونجا . اونجا يک چيزي تکون خورد .

it was the song of flutter. i send it instead of me.
اين شعري از اضطراب ونگراني استمن اونو به جاي خودم فرستادم

the flag only seemed to flutter when the astronauts were moving it into position.
به نظر می‌رسد پرچم فقط وقتی که فضانوردان آن را به مکانش حمل می‌کردند، لرزیده است.

by men not distracted from the remembrance of god either by trade and commerce or buying and selling, who stand by their devotional obligations and pay the zakat, who fear the day when hearts and eyes would flutter with trepidation
(راد) مردانی که نه (هیچ) تجارت و نه (هیچ) داد و ستدی، آنان را از یاد خدا و بر پا داشتن نماز و دادن زکات باز نمی‌دارد، و از روزی که دل‌ها و دیده‌ها در آن دگرگون می‌شوند می‌هراسند.

a rush , heat . her heart flutters .
اول يک موج ناگهاني ، بعد گرما و ضربان قلب .