검색어: get off the pity potty (영어 - 페르시아어)

get off the bed .
از تخت بيا پايين .

get off the floor .
به طرف راه پلهها برو .

get off
دست از سر بر داشتن

get everybody off the boat .
همه را از کشتی خارج کنین . ‏ .

get off!
بيا پايين

get that guy off the stairs .
اونو از راه پله خارج كنيد .

get everybody off the ship , now .
همه از کشتي برند بيرون ، همين حالا‏ .

off the team .
کنار گذاشته ميشم .

get my armada off the ground .
ناوگان منو از روي زمين برداريد .

get off the babysitter . daddys home .
پرستار را ول کنيد ، بابا خونه هست .

- easy, easy. - get off the phone.
‏- آروم، آروم.‏ ‏- تلفن رو بذار کنار.‏

all right , get him off the beach .
اونو از اونجا بياريد .

get off the chopper get off the chopper .
هليکوپتر را تخليه کن هليکوپتر را تخليه کن .

she used to get drinks off the sisters , .
عادت کرده بود از خواهرها مشروب ميگرفت .

howard: get off the ship off the ship go .
از کشتي خارج شيد بريد‏ .

if faraday said get people off the island...
...اگر فارادي گفته که همه رو از جزيره بيرون بِبَر

ladies and gentlemen , please get off the deal .
لطفا از زمين برين بيرون اجازه بديد پزشک بياد تو· .

and we could get the infirmary off the beach.
. ميتونستيم درمانگاه رو از ساحل به اينجا بياريم

could you get off the phone while you drive .
نميتوني موقع رانندگي با تلفن صحبت نکني .

hell be dead 15 minutes after i get off the train .
پانزده دقيقه بعد از اينکه از قطار . پياده بشم ، اون مرده .