검색어: you mean she is in your heart (영어 - 페르시아어)

in your heart.
در قلبش نداره

you know that, in your heart.
خودتم مي دوني، تو قلبت

you got no love in your heart .
تو در قلبت هيچ عشقي نداري .

you cant hide whats in your heart .
چيزي كه توي دلته نميتوني پنهانش كني .

find it in your heart .
اون و تو قلبت پيدا کني .

as long as you hold me in your heart .
تا زماني كه تو منو در قلبت نگه داري .

you shouldn't keep me in your heart.
شما نبايد منو در قلب خودتون نگهداريد

if it is in your heart to forgive me .
اگه بتوني از صميم قلب من را ببخشي .

with hatred in your heart?
توی قلبت است، پزشکی کنی؟

you must have harbored a sword in your heart
بايد در دو سال گذشته

because in your heart you know .
اما در قلبت .

please put into action what you feel in your heart
خواهش میکنم کاری را بکن که در قلبت احساس میکنی

even if captain jang is the only man in your heart...
حتي اگر فرمانده جانگ تنها مردي باشه که در قلب شما باشه

what i say now, you have to keep it in your heart!
چيزي که حالا به تو ميگويمدر قلبت نگه دار

if that sword you harbor in your heart becomes dull,
اگرنفرتت نسبت به او کم شود

i beg you, please quell the anger in your heart.
التماست ميكنم، لطفا اين خشم رو از سينه ات بيرون كن

i know you've kept me in your heart for many years...
من ميدونم که تو سالهاست که منو دوست داري

please don't keep me in your heart.
لطفا منو تو قلبت نگه دار

you have a soft spot in your heart for her, don't you?
يه جايگاه شيرين تو قلبت براش داري,درسته؟

you mean i get to come with you in your starship .
منظورتون اينه که من باشما به سفينه تون ميام .