검색어: your beautiful baby (영어 - 페르시아어)

a beautiful baby .
يه بچه ي زيبا .

what a beautiful baby .
چه بچه ي زيبايي .

you are beautiful , baby .
خيلي خوشگلي ، پسر .

it's my beautiful baby.
این بچه خوشگل منه.

i mean, i was a beautiful baby.
منظورم اینه که من هم یه بچه خوشگل بودم.

now go upstairs and make love to your beautiful wife .
حالا برو طبقه ي بالا و با همسر قشنگت عشق بازي کن .

right through your beautiful kimono . such a pity .
از ميون كيمونوي قشنگت حيفه .

your beautiful skin seduces me when im practicing kung fu .
پوست زيباي تو منو اغوا ميکنه وقتي من کونگ فو تمرين ميکنم .

maybe l didn�t feel welcome in your beautiful city .
شايد علتش اين باشد که در شهر زيباي شما به من خوش نميگذرد .

here's the thing, everybody loves a beautiful baby.
چیزی که هست اینه که همه یه بچه خوشگل رو دوست دارن.

i photographed her before and after the birth of her beautiful baby girl, issa.
من از او قبل و بعد از تولد نوزاد زيبايش، آيسا، عكس گرفتم.

so in the world of product design, the beautiful baby's like the concept car.
خُب، در دنیای طراحی محصول، یه بچه خوشگل مثل یه طرح انتزاعی ماشینه.

and on this day, at this moment, we walked into the house with our first child, our beautiful baby boy.
و در این روز، در این لحظه ما با اولین فرزندمان ، پسر کوچولوی خوشگلمون وارد خونه شدیم.

o children of adam! wear your beautiful apparel at every time and place of prayer: eat and drink: but waste not by excess, for allah loveth not the wasters.
اى فرزندان آدم! نزد هر مسجدى زينت خود را برگيريد و بخوريد و بنوشيد و زياده‌روى نكنيد كه او اسرافكاران را دوست نمى‌دارد

today i don't want to talk about beautiful babies, i want to talk about the awkward adolescence of design -- those sort of dorky teenage years where you're trying to figure out how the world works.
امروز من نمی‌خوام راجع به بچه‌های زیبا صحبت کنم، من می‌خوام درباره‌ی دوران بلوغ و رشد بی‌قواره‌ی طراحی حرف بزنم- آن دوران خامی و حماقت نوجوانی که در آن سعی می‌کنی سر در بیاری که دنیا دست کیه.