Je was op zoek naar: ولا تشعرها بعدم الارتياح (Arabisch - Perzisch)

أشعر بعدم الارتياح
حالم رو بهم مي زنه.

أشعر بعدم الارتياح.
. الان يمقدار معذبم

يُشعركِ بعدم الارتياح
.خيلي تعجب اوره

- هذا يشعرني بعدم الارتياح -
- احساس بدي بهم دست ميده -

اشعر بعدم الارتياح قليلاً شربت كثيراً
اينقدر که خوردم يه کم دارم اذيت ميشم

هل وجود مايكل هنا يجعلك تشعرين بعدم الارتياح؟
آيا بودن مايکل در اينجا باعث نارحتي تو ميشه؟

ربما لو حفظناه هذا الاسبوع وثم... لأنى لا اريد ان تشعر "بام" بعدم الارتياح.
اون 19 سالش بود.

بدأت أشعر بعدم ارتياح
کم کم داره بهم بر مي خوره ها.

يشعرني ذلك بعدم الإرتياح
اين حس راحتي بهم نمي‌ده

-أشعر بعدم الإرتياح هنا
-اينجا احساس خيلي خوبي ندارم

وهذا يعطيه شعور بعدم الإرتياح
و اين موضوع خيلي ناراحتش ميكنه

هذا سهل جدا ولا تشعر بالحزن عليهم
اين خيلي آسونه، تقريبا براي اونا احساس تاسف مي کني.

انه من النوع الذى تشعرين بعدم الراحه معه
از اون آدمايي بود كه نميتونستي راحت كنارش بخوابي

الكلمة بحدّ ذاتها تشعر بعض الرجال بعدم الإرتياح
خود اون کلمه به تنهايي باعث ميشه بعضي از مردها احساس راحتي نکنند

عقلي يشعر بعدم الإرتياح لذلك هل هذا ما سأؤل إليه؟
بعدش تو رو به طرف ديگه دراچه خواهم آورد پيش بچه ات

أراهن أنه يمكنك المشى طوال اليوم بهذا الحذاء ولا تشعرى بشيء
شرط مي بندم با همچين کفش هايي ميشه تمام روز رو بگردي و هيچي احساس نکني.

المجزرة تخيفك تشعرك بعدم الإرتياح ، لقد كنت قريبا منها
قتل عام تو رو مي ترسونه نمي توني راحت باشي تو بهش نزديك بودي

هل شكل الأنثى يشعرك بعدم الإرتياح سـيـّد (ليباوسكي)؟
ديدن شکل بدن زنها باعث ميشه احساس راحتي نداشته باشيد ، آقاي لباوسکي ؟

(هيلين راثرفورد) تقتل نفسها لأنّها تشعر بعدم الفائدة ولا تريد أن تكون...
هلن راترفرد خودشو مي‌کشه ...چون احساس مي‌کنه بي‌مصرفه و نمي‌خواد سَربارِ کسي

هم جميعًا جمادات لا حياة فيها ولا تشعر بالوقت الذي يبعث الله فيه عابديها ، وهي معهم ليُلقى بهم جميعًا في النار يوم القيامة .
( بتهائی که می ‌ پرستند ) جمادند و بیجان ، و نمی ‌ دانند که ( پرستش کنندگانشان ) چه وقت زنده و برانگیخته می ‌ گردند . ( پس چرا باید عاقل چیزهائی را بپرستد که از فرا رسیدن قیامت بی ‌ خبرند و سودی و زیانی نمی ‌ رسانند ) . [ [ « أَمْوَاتٌ » : مردگان . مراد جمادات و اشیاء بیجان است . خبر مبتدای محذوف است . « غَیْرُ أَحْیَآءٍ » : نه زندگان . مردگان . خبر دوم یا صفت ( أَمْواتٌ ) است و جنبه تأکید را دارد . « یُبْعَثُونَ » : دوباره زنده می ‌ گردند . رستاخیزشان فرا می ‌ رسد . ] ]