Je was op zoek naar: approaching (Engels - Perzisch)

approaching , .
دارم به هدف نزديک ميشم .

are we approaching .
ايا داريم نزديک ميشيم .

the fire is approaching .
آتش داره نزديک ميشه .

approaching orbital apogee .
داريم به مدار مورد نظر نزديك ميشيم .

we're approaching mill now.
داريم الان به خيابون ميلز مي رسيم -

"approaching simone: a play".
"approaching simone: a play".

okay , im approaching the tunnel .
آره ، دارم به تونل نزديک ميشم .

realize that i was approaching her
نفهمید من به او نزدیک شده ام

the approaching event has come near.
[قیامت‌] فرارسنده، فرارسید

approaching the docks . kings quay .
نزديک اسکله . کينگز کويين .

the enemy the enemy is approaching .
دشمن دشمن داره نزديک ميشه .

grand chief. they are approaching us.
- فرمانده - دارند به ما مي رسند

charlie, he's approaching a warehouse
چارلي، داره به يه انبار تو

already nobles are approaching to sunhwa.
اشراف از قبل به سانهوا نزديک بودن

bond , seems to be approaching a airport .
باند ، به نظر ميرسه بعدي يک فرودگاه هست .

the (judgment) ever approaching draws nigh:
[قیامت‌] فرارسنده، فرارسید

approaching man is dirty, a leaver is bad.
مردي كه مي زاره و ميره، آدم حسابي نيست

bond , we have your location as approaching an airfield .
باند ، ما موقعيت تو را نزديک يک فرودگاه داريم .

jang bogo's scout ship is approaching the island.
كشتي جانگ بوگو داره مياد

where is he now approaching the docks , kings quay .
اون الان کجاست .