Je was op zoek naar: bade fatkh (Engels - Perzisch)

bade fatkh
fatkh bade

fatkh
فتخ

بده fatkh
بده چطوری

bade .
زمان ماضي فعل .

or bade to godfearing --
و خلق را به تقوا و پرهیزکاری امر کند (حال آنکه او را از نماز باز می‌دارد چگونه خواهد بود).

i bade her come . god forbid .
من به اون گفتم بياد خدا ممنوع کرد .

bade in rays of golden sunlight .
وقتي نور خورشيد طلايي رنگ طلوع كرد .

is his majesty here? bade him enter.
عاليجناب هستند؟ راهنماييشون كنيد داخل

bade airport is an airport in bade, indonesia.
فرودگاه بد یک فرودگاه با کد یاتا bxd است .

and as they bade farewell to the elders and the children of our people , .
و آنها با پيرها و كودكان ما خداحافظي كردن .

he bade his people to pray and to give the alms, and he was pleasing to his lord.
او همواره خانواده‌اش را به نماز و زکات فرمان می‌داد؛ و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.

then we bade moses strike the sea with his staff. and it parted, and each part was like a huge mountain.
آن‌گاه به موسى وحى كرديم كه با عصاى خود بر دريا بزن. پس از هم شكافت و هر قسمت آن چون كوهى عظيم گرديد

allah said: what prevented thee, that thou shouldst not prostrate thyself, when i bade thee? he said. i am better than he; me thou createdest me from fire, and him thou createdest from clay.
(خدا) فرمود: «چون تو را به سجده امر کردم چه چیز تو را بازداشت از اینکه (برای من) سجده کنی‌؟» گفت: «من از او بهترم، مرا از آتشی و او را از گِلی آفریدی.»