Je was op zoek naar: definition of reaction rate (Engels - Perzisch)

definition of criminology
جرم شناسی چیست

definition of a segmentation base
یک پایه تقسیم بازار صرفاً عاملی است که برای تعریف کل بازار به بخشهای مختلف بازار آن استفاده می شود. این عوامل معمولاً شامل نوعی توصیف از مصرف کنندگان است که معمولاً مربوط به سبک زندگی آنها ، رفتار خرید ، اهداف یا ویژگی های مرحله زندگی است.

* short definition of negotiation
* short definition of negotiation

ambiguous definition of language code
تعریف مبهم کد زبان

and thats your definition of justice .
و اين تعريف توئه از عدالت .

definition of a flake filter effect
name

it's literally the definition of noise.
می توان به نوعی آن را نوفه نام نهاد.

and you know, i have a definition of success.
و من یک تعریفی از موفقیت دارم.

she's the very definition of a flight risk.
ایشان تعریف کامل یک مضنون به فرار هستند.‏

but i was interested in another definition of technology.
اما من به تعریف دیگری از تکنولوژی علاقمند هستم.

i dont know the exact definition of the word alcoholic , .
نميدونم معني دقيق کلمه الکلي چيه .

*cosets are central in the definition of the transfer.
یک نمونه از این موارد تعریف اندیس زیرگروه است.

so, people argue vigorously about the definition of life.
در مورد تعریف موجود زنده بحثهای زیادی شده است.

i haven't told you about the definition of literacy.
من راجع به تعریف از سوادی چیزی نگفتم.

and one definition of technology is that which is first recorded.
و یک تعریف تکنولوژی که اولین بار ثبت شده است،

"now that’s the definition of irony," he exclaims.
بلاگر می گوید واقعا این تصمیم گیری خنده دار است

in any case, the definition of the fahrenheit scale has changed since.
مقیاس فارنهایت (fahrenheit) مقیاسی برای سنجش دما است که در آمریکا کاربرد دارد.

the definition of concussion doesn't actually require a loss of consciousness.
در تعریف ضربه مغزی لازم نیست که فرد حتما هوشیاری خودرا ازدست بدهد

on the other hand, my definition of self just lost a huge chunk of its credibility.
و از سوی دیگر، معنی من از "خود" بخش بزرگی از اعتبار خود را از دست داد.

afghanistan was , is , and always will bethe definition of rugged third world. .
افغانستان هر زمان سه کشور بوده و خواهد بود .