Je was op zoek naar: hence (Engels - Perzisch)

hence .
از اين جهت .

yeah . hence .
آره در نتيجه .

hence great .
به همين خاطره که خيلي بزرگن .

hence all the spitting .
يعني حتي يک ذره .

hence , like a virgin .
مثل يك فرشته .

hie hence , be gone , away .
هي به اين دليل که رفته .

let romeo hence in haste .
بذار رومئو عجله کنه .

hence, the 2 sigma problem.
بنابراین، مسئله ی دو سیگما.

hence from verona art thou banished .
به همين دليل از ورونا تبعيد شدي .

breaks her nose , hence the blood .
دماغش را شکوند براي همين از دماغش خون اومد .

and hence , your subjects , most humbly .
و ازاينرو ، بخاطر فروتني يتان و کارهاي شما .

thou wretched boy shalt with him hence .
به دليل اينکه پسر نگون بختي است .

hence, the one half rule regarding nipples.
برخلاف قانونه نصف پستان

(god) said: "then go hence, ostracised.
[خدا] گفت: از آن [جایگاه] بیرون رو که بی تردید تو رانده شده ای؛

ascend her chamber , hence and comfort her .
به اين دليل و براي آسايش اون .

there is no ship now that can bear me hence .
ديگه کشتي وجود نداره تا . تا من را با خودش ببره .

hence, the charge of an electron is approximately .
بنابراین بار یک الکترون formula_2 کولمب است.

o let us hence i stand on sudden haste .
به اين دليل به ما اجازه بده من در شتاب ناگهاني ثابت هستم .

go hence , to have more talk of these sad things .
به اين دليل برويد که چيزهاي غمگين داره .

hence, do chi himself, wouldn't dare do this.
بنابراين خود داچو نمي توانسته چنين جرئاتي داشته باشد