Je was op zoek naar: inflation (Engels - Perzisch)

inflation
تورم (اقتصاد)

inflation .
تورم .

due to rapid inflation .
در حال نابودي است .

oman: inflation increasing · global voices
عمان:تورم کم سابقه

it's a process of academic inflation.
نوعی فرايند تورم علمیه.

however, the plan was derailed due to inflation.
اما طرح، بخاطر تورم اقتصادی متوقف شد.

your majesty , war raises taxes and causes inflation .
اعليحضرت ، به دليل جنگ ، مالياتها . بالا رفته و گراني زياد شده .

"cosmological inflation and large-scale structure".
"cosmological inflation and large-scale structure".

bolivia: effects of the inflation rate · global voices
بولیوی:تورم نگران کننده

we brought inflation down from 28 percent to about 11 percent.
تورم را از 28 درصد به حدود 11 درصد پائین آوردیم.

the hypothetical field thought to be responsible for inflation is called the inflaton.
ذره یا میدان فرضی که مسئول تورم بوده‌است، اینفلاتون نام گرفته‌است.

in pams the force is not only dependent on pressure but also on their state of inflation.
در pamها نیرو فقط وابسته به فشار نیست، بلکه وابسته به میزان برآمدگی آن نیز است.

adjusted for inflation, it is one of the top ten performers at the north american box office.
سفیدبرفی و هفت کوتوله یک پویانمایی آمریکایی است که در سال ۱۹۳۷ کارگردانی دیوید هند ساخته شده است.

the mild inflation after 1895 was attributed to the increase in gold supply that had been occurring for decades.
تورم ملایم بعد از سال 1895 به افزایش عرضه طلا که چند دهه تداوم داشت نسبت داده شده است.

a bit like inflation: you over-issue currency, you get what you see, declining prices.
یه کمی مثل تورم: با تولید بیش از حد پول ، چیزی مثل کاهش قیمت را مشاهده می کنید. یه کمی مثل تورم: با تولید بیش از حد ارز، چیزی مثل کاهش قیمت را مشاهده می کنید.

at that time, the term inflation referred to the devaluation of the currency, and not to a rise in the price of goods.
تورم معمولاً با افزایش واقعی یا بالقوهٔ سطح عمومی قیمت‌ها، یا به سخن دیگر، با کاهش قوهٔ خرید واحد پولی همراه است.

after inflation stopped, the universe consisted of a quark–gluon plasma, as well as all other elementary particles.
پس از توقف تورم ٬ جهان متشکل از یک پلاسمای کوارک-گلوئون و همچنین همه ذرات بنیادی دیگر بود.

whereas the personal income, on a scale that has been held constant to accommodate for inflation, has more than doubled, almost tripled, in that period.
در حالیکه درآمدِ شخصی، به معیارِ ثابتی که تورم را تطبیق نماید، در این زمان، بیش از دو و حتی تقریباً سه برابر شده است.

i don't want freedom to wear the veil or not, i want the day to come when inflation and unemployment rates are lowered and marginalized people do not need to sell drugs.
من آزادی را برای داشتن یا نداشتن حجاب نمی‌خواهم. من در انتظار روزی هستم که نرخ تورم و بیکاری پایین بیاید تا مردم فقیر کشورم مجبور به فروش مواد مخدر برای گذران زندگی خود نباشند.

however interest rates are set by the market, and it happens frequently that they are insufficient to compensate for inflation: for example at times of high inflation during e.g.
در شرایط متعارف بازار، به منظور جبران فرصت‌های سرمایه‌گذاری بهتر آن است که وام دهنده مبلغی به عنوان حداقل سود مورد انتظار وام‌دهنده به نرخ تورم اضافه کرده آن را پرداخت کند.