Je was op zoek naar: nine (Engels - Perzisch)

nine
نهcard name

nine .
9تا .

and nine .
و نه حلقه .

nine , ten .
نه ، ده .

ab: nine.
آرتور: 9

nine months
نه ماه

i was nine.
بعد يه روز مادرم رو خيلي وحشتناک کتک زد

eight , nine .
هشت ، نه .

audience: nine.
یکی از حضار: 9

nine of clubs
نه خاج

a nine millie .
يه نه ميلي متري .

nine . nine oniy nine .
نه تا نه تا فقط نه تا .

ten , nine , eight .
ده ، نه ، هشت .

nine sided cells
سلولهای نه وجهی

after nine years .
بعد از 9 سال ، مي‌دوني آخر به چي رسيدم .

eight, nine hours.
هشت، نه ساعت.‏

grid nine eight nine one .
مدار نه هشت نه يك .

boardside , at nine oclock .
سمت راست در جهت ساعت 9 .

i mean , nine years , rafi .
يك مدتي طول ميكشه .

seven , eight , nine , ten .
10 ، 9 ، 8 .