Je was op zoek naar: observe and act in real time (Engels - Perzisch)

real time
بی‌درنگpriority class

real time .
بلا درنگ .

real-time
بی‌درنگ

it was like a date in real time .
انگار کل جريان را ضبط کردي .

and this is her getting the world record in real time.
و ایشون داره رکورد جهانی رو بی درنگ به دست میاره.

could we do this all in real time?
آیا ما واقعاً می‌توانیم این را در یک زمان انجام دهیم؟

i do real time .
در زمان حال واقعي .

real time , habibti .
زمان واقعي ، حبيبم .

that's real time.
اون زمان واقعی است.

because in real life...
براي اينكه در زندگي واقعي

do not act impulsively. observe and be patient.
تصميم آني نگيريد. نگاه كنيد و صبور باشيد

but here we can get both the anatomical imaging and the temperature maps in real time.
اما در اینجا ما میتوانیم هر دو تصاویر اندامی و دما را در زمان واقعی داشته باشیم. اما در اینجا ما میتوانیم هر دو تصاویر اندامی و دما را در زمان واقعی داشته باشیم.

could we have people singing together in real time?
آیا می توانیم کاری کنیم که این افراد در یک زمان با همدیگر بخوانند؟

return to real-time button
media controller element

my son, bumsang, died in real.
حتي، پسرم، بومسانگ هم مرد

i am . talk to me in real life .
ما پارسال همديگه را ملاقات کرديم . اشتباه گرفتي .

did i mention im in real estate .
من گفتم که در بنگاه املاک کار ميکنم .

im in trouble . im in real trouble .
من دچار مشکل شدم . من دچار مشکل واقعي شدم .

in real estate , you learn to expect .
توي کار املاک ؛ ياد ميگري که منتظر .

because no one knows were real in real life .
چون هيچكس نميدونه ما واقعا در دنياي حقيقي وجود داريم .