Je was op zoek naar: the rules of school math (Engels - Perzisch)

the rules of desertion...
قانون فرار از خدمت...‏

the rules...
به خاطر اينکه قوانين

follow the rules of the book .
از قوانين كتاب پيروي كنيد .

rules of thirds
قواعد thirds

break the rules .
از قوانين سرپيچي کنيد .

according to the rules
بر طبق قوانین

he changed the rules.
اون قوانین رو عوض کرده.‏

the normal rules of inference (i.e.
قضیه استنتاج یک متاتئوری در منطق مرتبه اول است.

according to the rules of the court ladies
بر طبق قوانین بانوان دربار رفتار خواهد کرد

i broke the rules, john.
من قوانين رو زيرِپا گذاشتم , جان

or else be punished by the rules of the inspectors
در غیر این صورت با حکم بازرسان مجازات میشوی

l didnt make up the rules .
من قوانين بازي را درست نکردم .

the rules of court ladies have always been stricter
از سالها پیش قوانین بانوان دربار

has she missed a lot of school .
خيلي از مدرسشو از دست داده .

let me explain the rules . rules .
بزار قوانين را توضيح بدم قوانين .

kid , dont play smart with me , its the rules of the eu .
پسر ، براي من زرنگ بازي در نيار ، اين قانون اتحاديه اروپاست .

in accordance with the rules of the international skating federation , .
با توجه به قوانين فدراسيون بين المللي پاتيناژ .

all the rules, foundations duties, studies,
همهش قانون ها کار ها خواندن ها

of school wall , tarmac and welfare papers .
پر از ديوارهاي مدرسه ، پر از جاده هاي آسفالته پر از راحت طلبي .

perhaps nobusan will be kind enough to explain the rules of the match .
شايد نوبوسان اين لطف را داشته باشن كه قوانين مسابقه را براي من توضيح بدن .