Je was op zoek naar: to get something off one chest (Engels - Perzisch)

i want to get something off my chest . me , too .
من ميخوام يک چيزي از کمد بردارم منم همينطور .

and l get something off it .
و من بر اساس اون کلاه شواهدي را بهشون دادم .

i just came up to get something .
من فقط آمدم چيزي بردارم .

i have to get something to drink .
بايد يک چيزي گير بيارم بخورم .

we need to get something to seal the hive.
. ما به يه چيز احتياج داريم تا کندو رو حفظ کنيم

i had to get something out of the car , .
بايد يک چيزي را از ماشين ميآوردم بيرون .

get something to eat . ok .
بريم يک چيزي بخوريم باشه .

i just have to get something from the car . ok .
من فقط بايد برم چيزي از تو ماشين بيارم .

go and get something to eat .
برو يک چيزي گير بيار بخور .

go get something else . like what .
برو يک چيز ديگه پيدا کن مثلا چي .

are you hungry do you want me to get you something .
گرسنه اي ميخواي چيزي بگيرم .

come on , lets get something to eat .
، بجنب بزار يک چيزي برا خوردن پيدا كنيم .

hard to get .
سختگيره .

evereyone needs to get off this bus .
همه بايد از اتوبوس برن بيرون .

ahhgood to get off my feet . long way .
آه جاي خوبيه که پاهامو دراز کنم راه طولاني بود .

how come you gotta take shit to get off .
چرا حتما بايد چيزي بزني تا راحت بشي .

she used to get drinks off the sisters , .
عادت کرده بود از خواهرها مشروب ميگرفت .

i guess i wanted to get something down before it slipped my mind .
احتمالا ميخواستم قبل از اينکه . حواسم پرت شه چيزيو ثبت کنم .

so you have to get these little things off .
خوب تو بايد اين چيزاي کوچيکو قطع کني .

might get picked off one at a time by aliens .
ممکنه پوستمون در يک لحظه توسط يک بيگانه کنده بشه .