Je was op zoek naar: clignotant (Frans - Perzisch)

- le clignotant !
اون نور چيه؟

curseur clignotant
مکان‌نمای چشمک‌زن

et le clignotant ?
يارو حتي نميخواد مخش رو بکار بندازه که راهنماش رو بزنه.

il avait son clignotant.
چراغ راهنماش روشن بود -خفه شو

autoriser le texte clignotant
اجازه برای متن چشمک‌زن

pensez toujours au clignotant.
هميشه از راهنما استفاده کن

viens-tu de mettre ton clignotant ?
الان راهنما زدی ؟

un diamant clignotant, que vous avez ignoré.
يه لوزي طلايي چشمک زن، که ناديدش گرفتي

et mets ton clignotant, espèce de crétin !
ديوونه ي رواني...

c'est pourtant pas difficile de se servir de son clignotant.
منظورم اينه ، استفاده از سينگال خودش چقدر سخته ؟

je déplace mon doigt de deux cm pour mettre mon clignotant en marche.
من انگشتامو 2 سانتي متر براي استفاده کردن از راهنما تکون ميدم

tu n'arrives pas à mettre ton clignotant sans te casser la gueule.
آخه يکي نيست به اين آقا بگه دماغش رو نميتونه بکشه بالا چه فکرايي داره ميکنه

autoriser les programmes du terminal à créer des portions de texte clignotantes
اجازه به برنامه‌های پایانه برای ایجاد بخشهای چشمک‌زن متن