Je was op zoek naar: final (Frans - Perzisch)

final
نهایی

État final
وضعیت پایانی

au final.
بالاخره تموم شد.

beau final!
پايان زيبايي بود

- au final.
-هي، من نميخواستم بدم

objet final
شیء نهایی

et au final,
،و در پايان

et au final ?
خب تو چيکار کردي؟

du sacrifice final
فداکاری نهایی...

le bouquet final.
نگران نباش.اينجا يک منطقه تفريحي هست يک جايي رو پيدا ميکنيم .حالا کثافت کاري هات رو جمع کن.

oui, point final.
خودشه . پايان داستان

docteur, au final :
دکتر يه کلمه بگو که:

- point final. - pigé.
خواهر کوچيکه خودش رو مرحوم کرده باشه فهميدم

no final de semana
اخرین شماره semana

ciblage final imminent.
آخرين هدفگيري به زودي شروع ميشه

point final. pourquoi ?
اون کسيه که بهت تزريق کرد؟

score final, 47-46.
نتيجه نهايي، 46-47.

le duel final est proche.
الان وقت نمايشه

je reste. point final.
من ميمونَم، ديگه حرفي ندارم،

- défunt ned. point final.
اسمش ميشه ند مرده