Je was op zoek naar: اجباری (Perzisch - Engels)

اجباری
mandatory

بستن اجباری
force closure

آغاز اجباری در
must start on

& تخلیۀ اجباری
& force dump

قلمهای اجباری dpi
force fonts dpi:

رای دادن اجباری نیست.
voting is not mandatory.

سکس اجباری با برادر
forced to have sex

و بقیه بودجه اجباری است.
everything else is mandated.

در واقع ویروس‌ها انگل اجباری هستند.
a pandemic is a worldwide epidemic.

زنان ایرانی - نه به حجاب اجباری از سال 1979
iranian women - saying 'no' to compulsory hijabs since 1979 · global voices

من یه سال تو اردوگاه کار اجباری آلمانیها بودم .
i was in a german concentration camp for a year .

ج / استرس ادراک شده و خرید اجباری آنلاین
perceived stress and online compulsive buying

- بنابراین، او سعی کرد مصرف آن را اجباری کند.
so, actually, he tried making it compulsory.

ثبت نام اجباری با استفاده از فرم آنلاین یا کاغذی
mandatory registration using an online or paper form

در اردوگاه کار اجباری آدم بناچار کمی وزن کم می کنه .
in a concentration camp , one is apt to lose a little weight .

ثبت نام اجباری با نام واقعی برای کارتهای حمل و نقل عمومی
mandatory real-name registration for public transit cards

اخراج اجباری از ساختمان قرار بود طبق اعلان مقرر انجام گیرد.
the forced eviction of the building was declared to happen according to appointment.

آرزو می‌کنم که ایران کشوری باشد که در آن حجاب اجباری نباشد.
i wish iran to be a country where the hejab is not compulsory.

این روند، یکی از بزرگ‌ترین مهاجرت‌های اجباری در تاریخ معاصر است.
fighting in damascus intensified, with a major rebel push to take the city.

اما جدا شدن اجباری از بچه هات اونم بخاطر یک جنگ مسخره غیر قابل تحمله .
but being separated from your 13 years old children because of war is absurd .