Je was op zoek naar: از سرت خون اومد? (Perzisch - Engels)

از سرت داره خون مياد .
your head is bleeding .

از سرت و بغل گوشت داره خون مياد .
your head is bleeding by your ear .

بزار از سرت خارج بشه .
let that go .

و دست از سرت بر داره .
and he can keep his hands off it .

دماغش را شکوند براي همين از دماغش خون اومد .
breaks her nose , hence the blood .

سطل آشغالو از سرت در بيار .
take the wastebasket off your head .

از سرت بیرون نکرده ای؟
this silly idea of running a business?

فكر فرار رو از سرت بيرون كن
don't even think about running away.

و اونقدر منو زد تا ازم خون اومد .
and he hit me until i was bleeding .

اونوقت اون را از سرت . جدا ميکردم .
if it stood but a little higher from the ground .

تو به آخر كار رسيدي از سرت ، بابي .
youre in over your head , bobby .

، و شر اين اسكاگنتي را از سرت كم كنه .
and get this scagnetti fuck off your back .

تا يک راهي پيدا کنم که شر جونز را از سرت بکنم .
ill find a way to severjoness hold on you, .

از همون اولشم که اومدم ميخواستي منو از سرت وا کني .
from the beginning , youve tried to get rid of me .

روي ، تو بايد فكر خودكشي و اين حرفا را از سرت بيرون كني .
roy , you need to get off this suicide thing .

فکر اومدن به خونه را از سرت بيرون کن ، مايکل همونکه گفتم .
dont even think about coming in the house . michael , i mean it .

اين فکر را از سرت بيرون کن كه زندگي تا بخواي اونو بفهمي پايان ميابه .
watch out for that signal when life as you know it ends .

! اصطبل اسبها رو تميز كن و اون باقيمونده ي كودهاي هان رو از سرت بريز بيرون
go clean the stable manure and get those remnants of the han out of your head!

اکثر دخترها شک داشتند که ایا چنین چیزی امکان داره یا نه ، و همگی گفتند ،" ایا عقل از سرت پریده ؟"
most of the girls doubted the possibility of that, and said, "are you crazy?