Je was op zoek naar: سکس شکنجه با اسب (Perzisch - Engels)

سکس ، شکنجه ، کشتن همه ي امتيازشونه .
sex , torture , killing thats all the bonus .

مطمئنا نه . با اسب ميره .
certainly not . shell go on horseback .

فیلم سکسی زن شهوتی با اسب
sexy movie of a lustful woman with a horse

و ما با اسب فرار کرديم .
and we escaped on horseback .

پدر بزرگم با اسب به اينجا اومد .
my grandfather came over with his horse .

بله تو وقت نداري گفتن بايد با اسب بري
yes, you have no time. you were asked to come by horse.

ما با اسب به طرف دره ي سوماک مي ريم
to seomak gully, we'll go by horses,

ما آماده بودیم با اسب،به موجینجو بریم
we were getting ready to leave for mujinju with horses,

با اسب از جلوش درميايم ون‌هلسينگ از گذرگاه بورگو ميره .
with the horses we can cut him off . van helsing takes the borgo pass .

اسب ها را حاضر کن، ما باید آنها را با اسب دنبال کنیم
prepare horses, we must track them on horses

فکر نکنم عقب مونده باشه آخه میدونه حرکات نمایشی با اسب چیه .
i wouldnt have said retarded , no . he knows what dressage is .

لوسي از يک تازه عروس كه تو صحراي افريقا با اسب بي‌زين مي‌تازه جذابتره .
lucy is hotter than a june bride riding bareback in the sahara .

قبل از اختراع کانال، در انگلستان قبل از انقلاب صنعتی، کالا در واگن با اسب حمل میشد.
before the canals were invented in britain before the industrial revolution, goods used to go on horse carts.

قرار نیست من عکس‌های تاریخی جذابی که این جا داریمو نشونتون بدم، همین قدر بگم که عکس‌هایی با اسب و کالسکه هم این جا پیدا می‌شه.
and i'm not going to show you some of the wonderful historic imagery in here, but there are some with horses and carriages and so on as well.

ولی اگر بتوانید چنین اسبی را همانندسازی کنید، می‌توانید هم از برتری مسابقه با اسب اخته‌شده استفاده کنید و هم اینکه از نمونه دقیقا مشابه ژنتیکی آن برای اصلاح نژادی بهره بگیرید.
but if you can clone that horse, you can have both the advantage of having a gelding run in the race and his identical genetic duplicate can then be put out to stud.

درنتیجه من پیاده رفته ام و سفر کرده ام با اسب، با گاو، با کامیون، سواری مجانی، ازمرز ایران تا انتها به لبه کریدور واکهام.
so i have been walking and traveling, by horses, by yak, by truck, by hitchhiking, from iran's border to the bottom, to the edge of the wakhan corridor.

هانری الگ در کتاب خاطراتش «بازجویی» شرح می‌دهد که چگونه با شوک الکتریکی شکنجه شد؛ و پوست او را سوزاندند و شکنجه با آب (خفگی مصنوعی) را در مورد وی بارها آزمایش کردند او همچنین شرح می‌دهد که چندین بار به مدت طولانی از دستگاه‌های مختلف آویزانش کردند.
and when they could still not obtain anything from me, they caused the cord which was on my thigh to be loosed and applied to a fresh place, and wound it much tighter than before, so that i thought he would kill me, and began to shake and tremble greatly.