Je was op zoek naar: طلايي (Perzisch - Engels)

علف طلايي
solidago

آقاي طلايي .
mr . blonde .

علف طلايي مرتع
setaria sphacelata

امشب عضو طلايي .
tonight the super trouper .

علف طلايي كانادايي
solidago canadensis

نورهاي عضو طلايي .
super trouper lights .

موبي . گوساله طلايي .
mooby , the golden calf .

، آقاي طلايي آقاي آبي .
mr . blonde , mr . blue .

پرنس كفش طلايي مي پوشه
prince was wearing golden shoes.

آقاي طلايي و آقاي آبي .
mr . blonde and mr . blue .

سلام ، آقاي ستاره طلايي .
hey there , mr . gold star .

با نخ طلايي دوخته شده
isn't this embroiled with gold threads?

برندن هوم بچه طلايي ماست .
brendan hume , our goden boy .

چيزاي طلايي زيادي وجود داشت
there were many buprestids.

اون يك جعبه كوچيك طلايي بود .
it was a gold locket .

داري با من شوخي ميکني . طلايي .
are you kidding me golden .

برو به جهنم ، احمق ، احمق مو طلايي .
burn in hell , you stupid , stupid blonde .

ادوراس و تالار طلايي . مدوسن .
edoras and the golden hall of meduseld .

اسكيت بازان مدال ، طلايي سوئيس .
children of beloved swiss skiing gold medallists , .

استاندار طلايي پاتيناژ كاران دونفره .
the gold standard of pairs figure skating .