Je was op zoek naar: علاقمند (Perzisch - Engels)

علاقمند .
attached .

علاقمند کردن .
interest .

علاقمند به آب .
hydrophile .

او منو علاقمند کرده .
he interests me .

فکر کنم بهت علاقمند شده .
i think he likes you .

اما تو به نظر علاقمند نمی آیی
the crown prince, you don't seem interested

شما به من حتما علاقمند بوديد .
you did love me .

آقای مین جانگ هو به هم علاقمند اند
sir min jung-ho are in love

دكتر باركر به كار شما علاقمند شده .
to take an interest in dr . barkers work on the mission .

به نظر ميرسه اون به تو علاقمند هست
it seems she has feelings for you.

از اون موقع خيلي به موزيک علاقمند شدم .
since then ive taken quite a taste in music .

آيا ميدوني چرا به اين مورد علاقمند هستيم .
are you aware of why were interested in this case .

بانو چاء-ريونگ به فرمانده جانگ علاقمند بود
lady chae ryung has feelings for captain jang...

من علاقمند به جستجوی زندگی در کائنات هستم.
and i'm interested in searching for life in the universe.

این کار زی. ژو است، او به سکون علاقمند است.
this is by z. zhou, and he's interested in stasis.

اما من به تعریف دیگری از تکنولوژی علاقمند هستم.
but i was interested in another definition of technology.

می‌بایست که به بهترین چیزهای زندگی علاقمند باشد،
it should be interested in the best things in life.

موسسه ملی علوم سایر کشورها خیلی علاقمند انجام اینکارهستند.
the national science foundation, other countries are very interested in doing this.

اين كلمات بايد جوري گفته بشه كه نشون بده ما علاقمند هستيم .
they said it must be spoken as if to a lover .

من چند نفر ديگه كه علاقمند به پيوستن به ما بودن ، پيدا كردم
[ana lucia] i got a couple more people interested in joining up.