Je was op zoek naar: نتیجه گیری (Perzisch - Engels)

نتیجه گیری
conclusions

4.نتیجه گیری و پیشنهادات
4.conclusions and suggestions

اما این نتیجه گیری اشتباه است.
but that would be a mistaken conclusion.

میخواهم جمع بندی و نتیجه گیری کنم.
i want to conclude.

خُب فقط میخواهم با چند کلمه نتیجه گیری کنم.
so i just want to conclude with the following words.

برای همین می خواهم با دو مطلب نتیجه گیری کنم.
so i want to conclude with two things.

...او بخاطر نتیجه گیری سریع، بسیار آسیب پذیر است
she's more vulnerable to jump to a conclusion...

برای نتیجه گیری، چگونه این اتفاق می افتاد؟
now to conclude, how does that happen?

خوب برای نتیجه گیری ، میخواهم شما را با چهار پیام ترک کنم.
i'd like to leave you with actually four messages.

ولی سمت دیگر کاملا تبلیغات نکرده تا مردم بتوانند نتیجه گیری کنند.
and we have not had the other side of the argument fully aired so that people can draw their own conclusions.

به موارد هوافضایی کم بها داده شده و نتیجه گیری جای کار بیشتری دارد.
for example, a 5x3 propeller has a diameter of , and a pitch of .

...در حقیقت ، من از آموزگارم رنجیدم ...طوریکه نتیجه گیری هام غلط بود
actually, i resented my instructor... as the results were bad...

بنابراین این طور نتیجه گیری می کنم که همه شما را به مناسبت روز اردک مرده دعوت کنم.
so i'll conclude to invite you all to dead duck day.

به خاطر نوع استنتاج، حاشیه نویسی نوع می‌تواند حذف شود و توسط کامپایلر نتیجه گیری شود.
thanks to type inference, the type annotations can be omitted and will be derived by the compiler.

خب اینجا یک مشکل با این نتیجه گیری وجود داره و اون اینه که اینسولا کارهای زیادی انجام میده.
now there's just one problem with this line of reasoning, and that's that the insula does a lot.

به عنوان یک نتیجه گیری، مطالعه نقشه ما نشان می دهد افزایش علاقه در این منطقه تحقیقاتی.
as a conclusion, our mapping study shows an increased interest in this research area.

نتیجه گیری موفق از آن ماموریت باعث دیدارهای کم از ماه توسط یک گروه کوچک از دانشمندان و راهنمایان ناوبری دولت خواهد شد
the successful conclusion of that mission will result in infrequent visitation of the moon by a small number of government scientists and pilots.

بنابراین یک نظام قیاسی را به صورت مجموعه ی تمام گزاره هایی که می توانند از هم نتیجه گیری شوند تعریف می کنیم.
in this way, we define a deduction system to be a set of all propositions that may be deduced from another set of propositions.

sicamp هم تفاوتهای خاص خود را دارد ، یکی اینکه بارکمپ هیچ نتیجه گیری ندارد ! فقط اشتراک اطلاعات.
the goal of sicamp is to have ready functioning projects at the end of the event. and after 2 international sicamps we can surely say that it is possible to do a project in 2-3 days.

علاقه مردم به آنچه در کشورشان و با شهروندانش رخ می دهد ،بدون توجه به ملیتشان، دلیل اصلی این نتیجه گیری بود.
yesterday i also understood, that turkey’s future is bright, if it could trigger such a major rally a year after the murder of the armenian journalist, because people really care about what’s happening with their country and their citizens - regardless of their nationality.