Je was op zoek naar: کار کردن (Perzisch - Engels)

کار کردن .
get on .

سخت کار کردن
work one’s guts out

باهم کار کردن .
collaborate .

(درست کار کردن).
labor and capital (real.).

کار کردن با من
working with me.

بافلز کار کردن .
metalize .

اون راهي براي کار کردن نيست .
thats not how it works .

مگه باهات چي کار کردن؟
what did they do?

یک چیز: کار کردن بدون فشار.
you know, one is: just working without pressure.

پیکربندی روش کار کردن کوکیهاname
configure the way cookies work

افرادت امروز خيلي کار کردن .
your men have done a hell of a job today .

بلند شو، شروع کن به کار کردن
get up and start working now!

وقتی که فقط او کار کردن اونو دیده
when she only saw her working!

از کار کردن توي لباس شويي خوشت مياد .
you enjoy working the laundry .

سرينيواس ، تو به کار کردن نياز داري .
srinivas , you need the exersice .

متمرکز کار کردن بدون هیچگونه نگرانی
then: working concentrated, without being frazzled.

آدم هات تا حالا با اونها کار کردن .
your people have done business with them before .

بانوي ايشان هم براي کار کردن رفتند
her lady has gone into labor!

همه کار کردن اینجا را یاد گرفته اند؟
does everyone learn something and work here?

اگه اونا وارد بشن ، بر خلاف حکم خدا کار کردن .
if they get in , they will have reversed gods decree .