Je was op zoek naar: کالبد (Perzisch - Engels)

کالبد .
framework .

کالبد شاسي .
chassis .

کالبد شکافی
autopsy

کالبد شناسي .
somatology .

کالبد شکافي؟
dig up the body?

ما کالبد شکافي کرديم
we even performed an autopsy,

از کالبد شکافي چه خبر؟
what do we know from the autopsy?

توي يک کالبد محبوس شده بود .
imprisoned in a body .

هنگامي که روح کالبد مرا ترک کرد .
when life has left my body .

من بعدا یک کالبد شکافی می کنم.‏
i'm going to do an autopsy later.

جک چوی: روی میز کالبد شکافی مجازی
jack choi: on the virtual dissection table

در شوروي ، کالبد شکافي کرده بوديم .
from similar crash sites in soviet union .

بله درسته . اما طبق گزارش کالبد شکافي .
that was a suicide . she killed herself .

ما داشتيم ميجنگيديم کالبد شکافي که نميکرديم .
we were conducting a firefight , not an autopsy .

کالبد شکافي بي نتيجه بود . هيچ چي پيدا نشده .
forensics came up emtpy . not a hair or a fibre .

... نميشه يه کالبد شکافي دقيق انجام داد ، ولي
can't exactly perform an autopsy, but...

اونم با اون دوتا جسد تو آزمايشگاه در حال کالبد شکافيه
he's at the lab with both bodies,

کالبد شکافي قسمت بالاي تنه نشان از نبود جريان خونه .
investigation of upper half abdominal cavity reveals no freeflowing blood .

يه روزي ميرسه که دوست . دارم تو را کالبد شکافي کنم .
someday id love to do your autopsy .

63 «کالبد شکافی ذهنی» را بخشی منظم از روز خود قرار دهید
63 make “mental autopsies” a regular part of your day