Je was op zoek naar: minskar (Zweeds - Perzisch)

- jag minskar.
قطعش کردم

gravitonen minskar.
شمارش گراويتون داره کم ميشه 800جزء در ميليون

ditt börsvärde minskar.
ارزشِ سهامت داره کم مي شه

- men avståndet minskar.
اما محدوده رادار همچنان درحال کاهشه.

minskar konquerors starttidname
زمان راه‌اندازی konqueror را کاهش می‌دهدname

okej, det minskar området.
خوب، پس حداقل تعداد افراد احتمالي مشخص شد- بازم خوبه-

den minskar mynningsflamman också.
شعله سر لوله تفنگو هم کم ميکنه

- inte så bra, hjärtslagen minskar.
اما خيلي زود از بين رفت و پيشرفتي تو فرايند تولد بچه بدست نيومده

- minskar. ansträngt, men stabilt.
کاهش پيدا کرده اما پايداره

om vi minskar house dosering?
اگر ميزان داروي "هاوس" رو پائين بياريم چي؟

minskar flyghastigheten. närmar mig landningsbanan.
سرعت هوا کم ميشه فرودگاه نزديک.

symptomen ökar och minskar, men vikten ökar.
وقتي آزمايششون کردي طبيعي بودند رفته تو کما و اومده بيرون مشکل هزچي که هست در افت و خيزه

minskar suget och även antalet vita blodkropparna.
مِيل به سيگار رو کم مي کنه علاوه بر اون تعداد گلبولهاي سفيد رو هم کم مي کنه

-spåren efter farsan minskar hela tiden.
رد بابا داره کمرنگتر ميشه هرروز

om farten minskar, flyger bussen i luften.
و اگه سرعت بياد زير 50، منفجر ميشه.

dödsorsaken minskar listan ganska mycket, eller hur?
حالا من ميگم كه دليل مرگ اينجا... از تعداد اون ليست كم مي‌كنه تو اينطور فكر نمي‌كني؟

"hon hade minskat ned allting till 23."
اون همه چيز رو به 23 رسونده بود