Você procurou por: principes (Francês - Persa)

des principes.
قواعدي داريم

mais mes principes...
اما در قواعد...

et mes principes ?
ميشه بگي من الان درباره ي قوانين بهت چي گفتم؟

des principes inviolables.
قوانيني که نميشه اونا رو زير پا گذاشت.

deux principes de base :
مهمترين اصول...

j'ai des principes.
اخلاقي نيست

- j'ai des principes.
- من داراي استاندارد هستم

tes principes te perdront.
.تو در شرايطي نيستي که انقد اخلاقي فکر کني

passionné, avec des principes.
فقط فکرشو نميکردم که اين باعث بشه که تو تکنولوژي اون رو بهتر بدوني

ses principes s'assouplissaient.
قوانينش به زانو در اومده بودند

je crois en ces principes.
درس گرفتن ما ستايشش مي کنيم به خاطر اينکه تو قلبش ياد گرفت

tu veux discuter de principes ?
داريم در مورد اصول حرف مي زنيم ؟

c'est contre mes principes.
و اين اصلا با من سازگار نيست.

ecoute, j'ai des principes.
ببين، من يه روشي دارم.

rachel croyait en vos principes.
... اما ريچل، آلفرد ريچل به چيزي که خواهانش بوديد اعتقاد داشت.

principes de base. courtes distances.
اونا هنوزم رو راديو پارازيت مي‌اندازن

- t'as des principes, maintenant?
يهو واسه من معلم اخلاق شدي ؟

- moi, suivant les vieux principes...
-در صورتي که من در روش از مُدافتادم...

chang-yi agit contre les principes !
چانگ يي قوانين رو رعايت نميکنه

- parce qu'elle connaissait vos principes.
من اشتباه کردم اومدم طرفت؟