You searched for: الإفصاح (Arabiska - Persiska)

الإفصاح، حقًّا..
واقعاً...

فلك حرية الإفصاح عنها
بايد براي صحبت کردن احساس آزادي کنيد

إتفاقية لعدم الإفصاح.
توافق نامه ی افشا نکردن

عن الإفصاح عن كل شيء ؟
که راستش رو به همه بگم؟

تعرف أنه لا يمكنني الإفصاح
ببينم ؛ يکي از بيمارهاتِه ؟ . خودت که ميدوني نميتونم دراينمورد چيزي بهت بگم

أتريدين الإفصاح بالأمر؟ كلا.
مي خواي در اين مورد حرف بزنيم ؟

"ترفض الشرطة الإفصاح بمعلومة"
صدای رادیو رو بیشتر کن در حالیکه پلیس از دادن اطلاعات خودداری میکنه

غير مسموح لكِ بعدم الإفصاح عنه.
شما اجازه نداريد که ثبتش نکنيد

لا أستطيع الإفصاح عن شؤون العسكري
من نمي تونم امور نظاميو افشا کنم

حسنـا , أنا الآن بصدد الإفصاح عن أمر
من مي خوام قانون بزرگ خودم رو بشکنم

لا يفترض بك الإفصاح عنه، فقط تصمت
قبل از اينکه بگي !

أرغمة على الإفصاح عما بداخل تلك الصناديق
کاري کن که بگه توي اون جعبه‌ها چيه

-لا يحريّ عليَّ حقاً الإفصاح عن ذلك.
نبايد بگم.

لديّ أوامر صارمةٌ بعدم الإفصاح عن تلك المعلومات.
به من دستور اکيد دادن که اين اطلاعات رو به کسي فاش نکنم

أتفكرين حقًّا بإتمام شعيرة الإفصاح البلهاء تلك؟
جداً اینقدر احمقی که حقیقت رو بگی و همه چیو لو بدی.. ؟

كلًّا منا لديه أسرار تستحق الموت دون الإفصاح عنها.
-نمی‌خوام این کار رو بکنم . -مجبوریم .

فعلّك لا تودّي الإفصاح بأنّك تتحدثين بلسان الكون.
مشخصاً، جاي اشتباهي اعتماد کرده بودم.

إذا رفضت الأفصاح عن هويتك
اگر سعي ميکردي هويت ژنتيکيتو مخفي کني...