You searched for: جماعتي (Arabiska - Persiska)

جماعتي.
رفيقاي من

أمام جماعتي !
اينجوري جلوي چشم نفراتم... بياي.

-أين جماعتي؟
افراد من کجان؟

فرد من جماعتي
اون یکی از افرادمه

أنت جماعتي ، صحيح؟
تو رفيق مني، درسته؟

جماعتي ستوفرها لك
درامامين؟

لقد تحدثتَ مع جماعتي
با آدماي من حرف زدين؟

أين البقية من جماعتي ؟
بقيه ي افرادم کجان؟

قس آمر من جماعتي هاتفني
-يه اسقف از فرقه من به من زنگ زد

عفوا؟ - ..وعدت جماعتي بالوظائف-
تو هم به من قول دادي که اين لايحه راي مياره

-لستُ مهتماً بلم شمل جماعتي
-بنابراین من هر کاری بتونم ...

يمكنني ان اجعل جماعتي يحمونهم
من ميتونم کاري کنم تا نيروهاي من از اونها .دفاع کنن

-بيتر كوين) واحدٌ من جماعتي) .
تکرار ميکنم، کاري نکن.

جماعتي حاولو إقناعي بارتداء زوج كذاك
اگه منم جفت اون لباس بپوشم ملت سعي مي کنن منو بگيرند

-في الواقع، اتصلت جماعتي بجماعتك
-خب، راستش، آه ، من آدمام ، به آدمات زنگ زدن

لقد خسرتُ بالفعل نصف جماعتي لأجل فريق حمايته
من نصف افرادم رو سر جزئيات امنيتيش از دست دادم

جماعتي، جماعة (ريتشارد)، وزوجته الأولى
هم از طرف من و هم خانواده ریچارد همسر اولش هم هست پس مادرت چی؟

ستراقب جماعتي , التصريحات المصرفية الاتصالات الهاتفية , السجل الطبي
اونا همه افرادمو زير نظر ميگيرن حسابهاي بانکيشونو ، تلفنهاشونو

تباً (ماريان) ، هذه حانتي ، وهؤلاء جماعتي وهذهمدينتي!
لعنت باشه ماريان. اينجا کافه منه و اينها آدماي من هستند.

ولكن جماعته الأرانب الميتة انتهت
اما گروه خرگوش هاي مرده اون ! غير قانوني و تمام شده ست