You searched for: i do not think so (Engelska - Persiska)

i do not think so .
فکر نمى کنم .

i do think so.
من هم همين طور فکر مي کنم. .

no , i do not think .
نه . ا .

it s over . i do not think so .
همش همينه ولي من فکر نميکنم .

i do not think it is so difficult .
فکر نميکنم که خيلي سخت باشه .

i do not think i can help .
فكر نميكنم اينكار كمكي بهم بكنه .

he did not think so
من فکر نمی کنم

i do not think is a good idea .
فكر نميكنم ايده خوبي باشه .

do not think that the players were so .
فکر نميکردم که بازيکنها اينقدر .

how odd . i do not think you knew one .
خنده داره ، نميدونستم تو هم يکي داري .

i do not think i was thinking at that .
نه ، من اونطور فكري ندارم .

- carla, i do not think... - admit it.
...کارلا من اينطوري فکر نميکنم - !اين حرف رو قبول کن -

i do not think it will be much longer now .
فکر نميکنم اين الان طولاني تر بشه .

i do not think someone believe that dementadores , .
من فکر نميکنم کسي ماجراي ديوانه سازها را باور کنه .

youll see felix , i do not think youre doing so well .
ميبيني فليکس ، فکر نکنم اين کار حس خوبي بهت دست بده .

leave it i do not think you want me do that .
بذارش همون جا من فکر نميکنم که شما بخواين که من اين کارو بکنم .

come on , man i do not think he runs the prison. .
اون چي ميشه . خوش شانسه كه نميره زندان .

i do not think is something that should be worried .
فکر نميکنم چنين چيزي نگران کننده باشه .

i do not think it incompatible with the office of a clergyman .
فکر نميکنم ناسازگاري با روحيه من داشته باشه .

i do not think georgiana darcy has her equal for beauty , .
فکر نميکنم جورجييانا دارسي همتاي اون در زيبايي .