You searched for: metastatic breast (Engelska - Persiska)

breast
پستان

breast .
آغوش .

breast milk
شیر مادر

breast لیسدن
لیسدن پستان

breast plate .
زره سينه .

what? breast milk?!
!چی؟ شیر سینه؟

my breast surgery .
به خاطر جراحي سينه هام .

yes, breast cancer.
بلی سرطان سینه

breast height diameter
قطر ارتفاع برابر سينه

beneath the breast bone.
درست زير استخوان اينجا

wrong breast . oh , my god .
پستون اشتباهي اوه ، خداي من .

pretend youre sucking my man breast .
فکر کن که داري نوک سينه منو ميمکي .

i breast-fed him while i was sick
من زمانی که بیمار بودم، به او شیر دادم

'lord, open my breast,' said moses,
(موسی خاشعانه به دعا پرداخت و) گفت: پروردگارا! سینه‌ام را فراخ و گشاده دار (تا در پرتو شرح صدر، خشم و کین از دل برخیزد، و با آرامش تمام رسالت آسمانی را به جای آورم). [[«إِشْرَحْ»: فراخ کن و گشاده دار (نگا: انعام / 125).]]

moses said: "o my lord, enlarge my breast,
(موسی خاشعانه به دعا پرداخت و) گفت: پروردگارا! سینه‌ام را فراخ و گشاده دار (تا در پرتو شرح صدر، خشم و کین از دل برخیزد، و با آرامش تمام رسالت آسمانی را به جای آورم). [[«إِشْرَحْ»: فراخ کن و گشاده دار (نگا: انعام / 125).]]

sixty to seventy percent have metastatic disease at presentation.
شصت تا هفتاد درصد مبتلایان دچار بیماری دگردیس هستند.

breasts .
سينهها .