You searched for: mutual (Engelska - Persiska)

mutual .
از دو سره .

mutual exclusion
انحصار متقابل

massive mutual rejection.
عدم پذيرش هاي گسترده دوطرفه

oh . the feelings mutual .
شمام همينطور .

the feeling is mutual , sir .
اين احساس دوطرفهست ، قربان .

one book: our mutual friend.
يه کتاب به عنوان دوستي متقابل

seems mutual , if you ask me .
از من بپرسي ، ‌دوطرفه بنظر ميرسه .

you and i had a mutual friend .
من و تو دوستاي متقابلي داريم .

i believe we have a mutual acquaintance .
فكر كنم ما يک آشنايي دوطرفه داشتيم .

lifeforms living together for mutual advantage .
شکلهاي حيات با هم زندگي ميکنند براي مزاياي دوطرفه .

i wish i could say the feeling was mutual .
کاش ميتونستم بگم که . اين يک احساس متقابله .

every time it happens, with bad mutual countries,
اما اگه بين کشورهاي رقيب اتفاق بيفته

i wish i could say that the feeling is mutual .
ميخواستم که بگم اين احساسات دو جانبه هست .

"they will say there in their mutual bickerings:
آنها در آنجا با يكديگر ستيزه مى‌كنند [و] مى‌گويند:

i really hate mummies . it seems the feeling is mutual .
واقعا از مومياييها متنفرم بنظر مياد اين احساس متقابله .

the mutual rivalry for piling up of worldly things diverts you,
افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است.

o my people! i fear for you a day of mutual distress calls,
«و ای قوم من! من همواره بر شما از روز ندا دادن به یکدیگر بیم دارم (که میان خدا و دوزخیان و هم میان آنان و بهشتیان سخنانی در پی است).»

and, o my people! verily fear for you a day of mutual calling.
«و ای قوم من! من همواره بر شما از روز ندا دادن به یکدیگر بیم دارم (که میان خدا و دوزخیان و هم میان آنان و بهشتیان سخنانی در پی است).»

in fact, i'm looking at "our mutual friend" right now.
در واقع الان دارم دنبال دوست مشترک ما ميگردم

verily, that is the very truth, the mutual dispute of the people of the fire!
اين جدال اهل جهنم با يكديگر چيزى است كه به حقيقت واقع شود.