You searched for: recognition (Engelska - Persiska)

recognition .
تشخيصبازشناخت .

speech recognition
بازشناسی گفتار

automatic link recognition
شناسایی خودکار پیوند

optical character recognition
بازشناخت نویسۀ نوری

so recognition is fantastic.
پس استقبال فوق‌العاده است.

. this slight look of recognition .
که منو ميشناسه .

her music quickly got recognition.
از موسیقی او به سرعت استقبال.

it's all the pattern recognition.
و این تماما" تشخیص الگو هاست.

and give them recognition for their work.
و به كارشون رسميت ببخشيد

start the optical character recognition process
آغاز فرایند بازشناخت نویسۀ نوری

he goes in and out of states of recognition .
اون مرتب دچار فراموشي ميشه .

run the facial recognition . like you asked me .
من در باره اون صورت جستجو کردم .

facial recognition solves for a match toretto .
تشخيص چهره انجام شده ، خودشه .

among the deceased 300 were burnt beyond recognition .
بطوري که 300 نفر چنان سوخته بودن که شناسايي نشدن .

it makes our recognition of our equal humanity difficult.
این مسئله شناخت ما را از انسانیت برابر، دشوار می کند. و به جای تاکید بر شباهت ها در تفاوتها تاکیید دارد.

but after harsh torture, they're beyond recognition.
بعد از شکنجه زیاد دیگر نمیتوانند شناخته شوند

gold has good ductility, molecular recognition properties, and good biocompatibility.
طلا دارای شکل پذیری خوب، ویژگی های تشخیص مولکولی و زیست سازگاری خوب است.

applications of such circuits may include, e.g., pattern recognition.
چنین مداری ممکن است دارای برنامه‌های کاربردی نظیر تشخیص الگو باشد.

and that recognition will sow fear -- recognizing the seriousness of the situation.
و این شناخت تخم ترس را خواهد کاشت، ترس از شناخت و اهمیت شرایط وخیم کنونی.

its presence is critical for recognition by the ribosome and protection from rnases.
حضور آن برای شناسایی توسط ریبوزوم و محافظت از rnases حیاتی است.