You searched for: s real time raytracing) (Engelska - Persiska)

that's real time.
اون زمان واقعی است.

real time
بی‌درنگpriority class

real time .
بلا درنگ .

real-time
بی‌درنگ

i do real time .
در زمان حال واقعي .

real time , habibti .
زمان واقعي ، حبيبم .

see, now that's real.
ببينيد ، واقعي يعني اين

so real-time peer review.
یک جور بررسی دقیق درآنِ واحد.

none of it's real, man.
هيچدوم واقعيت نداره ، مرد

return to real-time button
media controller element

it was like a date in real time .
انگار کل جريان را ضبط کردي .

this program's being downloaded right now, real time.
اين برنامه الان داره دانلود ميشه

is not dae so's real brother.
داي سو برادر واقعي نيست.

could we do this all in real time?
آیا ما واقعاً می‌توانیم این را در یک زمان انجام دهیم؟

real-time data turns on the lights.
پس دادۀ لحظه به لحظه چراغ ها را روشن می کند.

it's real. it's real. ok?
حقيقت داره ، مي فهميد ؟

they are live and reacting to me in real time.
آنها بصورت زنده پخش میشوند و در زمان واقعی به من عکس العمل نشان می دهند.

but this is blinking all the time. it's sending signals in real time.
ولی اون همیشه داره چشمک می زنه . اون در هر زمان داره سیگنال می فرسته .

even if you dont say anything , it s real comfortable .
، حتي اگر هيچ حرفي هم نزنين . باز هم راحتين .

from what's real, ultimately does him a disservice.
بخاطر اتفاقي که داره در واقعيت ميفته، يه جور بي احتراميه بهش