You searched for: sort (Engelska - Persiska)

sort
& داده‌

sort .
دمساز شدن جور .

& sort...
& مرتب کردن... ‌

sort code
کد مرتب‌سازی

die sort .
جور کردن طاسي .

sort & rows
مرتب‌سازی & سطرها

sort criteria
معیار مرتب‌سازی

bubble sort .
جور کردنحبابي .

& sort albums
& مرتب‌سازی آلبومها‌

case sensitive sort
مرتب‌سازی حساس به حالت

and i sort of .
و من تقريبا .

family . sort of .
خانواده ، نسبتا .

uh , well , sort of .
خوب ، يک جورايي .

default sort order
نشان‌دار کردن رشته به عنوان & جدید‌

he sort of mumbled.
او مقداری من و من کرد.

any sort of diagnosis , .
تشخيص را شروع کنم .

oh , god . sort her out .
اوه ، خداي من اونو ببريد بيرون .

contact list sort criterion
معیارهای مرتب‌سازی فهرست آشناها

sort of experimental operation .
داوطلب بشی .

quasi , sort of girlfriend .
به ظاهر ، دوست دختر هميشگي منه .