You searched for: اصلا همه چیز به هم ریخته است (Persiska - Engelska)

همه چیز به هم ریخته ...دچار کمبود مواد اولیه و
things are getting worse we're running out of ingredients

وقتی رسیدیم به نقطه پرش، همه چیز به هم ریخته بود
when we landed on the drop-zone, everything had changed.

همه یکم از امروز صبح به هم ریخته ان .
eh , everyones a little pissed off this morning .

یک بازی واژه‌های به هم ریخته
an anagram game

چه کار کنیم؟ چرا همه چیز به هم ریخت
what do we do? why did fabric fall off?

!و اتاقهای اونها به هم ریخته بود
and their rooms are messy!

همه چیز به جاذبه ختم میشه .
everything is about attraction .

آیا همه چیز به خوبی پیش میره؟
is everything going well?

اگه شما ببازید همه چیز به پایان میرسه
it'll be the end if you lose

همه چيز به نفع ماست
the situation is in our favour.

همه چيز به سرعت عمل .
everything depends upon speed .

در سبک نقطه نقطه همه چیز به تعدادی نقطه تجزیه شده
the pointillist movement is that kind of paintings where everything is broken down into dots and pixels.

تو به هم ريخته اي .
so you got sloppy .

اينها به هم ريخته اند .
these are scrambled .

همه چيز به خوبي و خوشي تموم ميشه
then things would work out splendidly.

اوضاع داخل قصر هم به هم ريخته
the entire palace is in chaos.

اما همه چيز به طور کامل آنلاين نيست .
but not everything is run completely online .

نميدونم ولي همه چيز به تو بستگي داره
i don't know what he's up to,

الان اقايه هوم وقت گفتن همه چيز به منه .
now , mr . hume , think its time you tod me .

او حقيقت را درباره همه چيز به من گفت .
he told me the truth about everything .