You searched for: تبلیغاتی (Persiska - Engelska)

بنگاه تبلیغاتی
advertising agency

مدل تبلیغاتی کوکاکولا ست .
it was a cocacola mascot .

اونها آگهی تبلیغاتی درست کردن،به ادارات زنگ زدند،
they produced fliers. they called offices.

۳ نسخه متفاوت تبلیغاتی این آلبوم در اختیار عموم قرار گرفت.
three different promo versions of the album have surfaced to the public.

این پیشنهاد من به عنوان یک کارمند شرکت تبلیغاتی ساده است :
here is my naive advertising man's suggestion.

خب، این جا یک مسئله ی کارمند شرکت تبلیغاتی دیگر وجود دارد.
now, here is another naive advertising man's question again.

خب، مرا آقای پیکی صدا کنید. من فقط یک کارمند شرکت تبلیغاتی هستم ...
now, call me mister picky. i'm just an ad man ...

"روری سوترلند" : درس های زندگی از یک کارمند شرکت تبلیغاتی
rory sutherland: life lessons from an ad man

آنها گفتند: "آیا می توانیم یک کمپین تبلیغاتی ایجاد کنیم؟
they said, "can we do an advertising campaign?

به عنوان یک کارمد شرکت تبلیغاتی، من به چنین کاری احترام می گذارم.
as an advertising man, i have to admire that.

موسیقی خیلی قدرتمنده و متاسفانه گاهی فضاهای تبلیغاتی رو به طور نامناسبی پر می کنه.
music is very powerful. and unfortunately it's veneering commercial spaces, often inappropriately.

او همچنین در اوایل سال ۲۰۰۸ به عنوان مدل جدید پوسترهای تبلیغاتی شرکت آرمانی انتخاب شد.
in early 2008, she was also selected as emporio armani's new print advertisement model.

اخیراً کمپانی‌هایی خواستندتا پیامهای تبلیغاتی یشان را درون محتوای سر مقاله یا سرویسهای با ارزش وارد کنند.
more recently, companies have sought to merge their advertising messages into editorial content or valuable services.

در پس غوغای تبلیغاتی این سازه ها سرنوشت کارگرانی ساختمانی که محتاج درآمد اندکی هستند وجود دارد.
behind the headlines that lay behind these buildings is the fate of the often-indentured construction worker.

این تعامل، مشتریان را قادر می‌سازد تا با کنترل پیغام‌های تبلیغاتی در فرآیند متقاعد سازی شرکت کنند .
this interactivity enables consumers to participate in the persuasion process by controlling advertising messages

مرحله پنجم: من باور دارم که طالبان یکی از بهترین و کارآمد ترین روش های هجوم تبلیغاتی را در اختیار دارد.
step five: i believe the taliban have one of the most effective means of propaganda.

اما همچنان از شبکه‌های اجتماعی به عنوان ابزار تبلیغاتی استفاده می‌کند و تعداد دنبالکنندگانش در فیسبوک بالغ بر ٨٥ هزار نفر است.
it is an official brand which has its official shop in the west of tehran, but it still uses social media as one of its advertising tools and has more than 85,000 followers on facebook.

وقتی که همون بودم اون موقع به شرکت تبلیغاتی جی والتر تامسون نزدیک بودم و اونا هم به نوعی توسط شبکه ساندنس استخدام شدن و اونا هم به نوعی توسط شبکه ساندنس استخدام شدن
when i was him back then, i was approached by j. walter thompson, the ad company, and they were hired sort of by the sundance channel.

این بلاگر ازمنی می گوید اعلامیه های تبلیغاتی لئون در پطروسیان رئیس جمهوری سابق از سوی نیروهای امنیتی توقیف شده و چند نفر از افرادی که برای کمپین وی کار می کنند دستگیر شده اند
the blogger concludes that such a move is a continuation of a policy of the intimidation and harassment of opposition activists and supporters ahead of next year's presidential election.

اگراپل apple مانند بقیه شرکتها بود، یک پیام تبلیغاتی آنها چیزی شبیه این میشد: "ما کامپیوترهای عالی می سازیم.
if apple were like everyone else, a marketing message from them might sound like this: "we make great computers.