You searched for: حال و احوال او خوب نیست (Persiska - Engelska)

خوب نیست
she isn't doing well

خوب نیست .
thats not good .

حال ملکه خوب نیست، من باید برم
the queen is not doing well i must get going now

او خوب است
she's okay.

«خوب نیست.»
"not good."

او خوب میشه؟
is he recovering?

بریم ، خوب نیست .
lets go . no good .

این خوب نیست.‏
this is not good.

حال اينگر خوب نيست .
its not going well with inger .

از او خوب مراقبت کن
take good care of him

همچنین بود، و البته ما از احوال او کاملا باخبر بودیم.
(he left them) as they were: we completely understood what was before him.

چطور او خوب شده؟ چطور؟
how was he cured? how?

در حقيقت حال ايشون اصلا خوب نيست
in fact, he is severe.

بذار اونا کارشونو بکنند او خوب ميشه .
let them do their job . hell be all right .

مثل اينكه حال تو خوب نيست، چرا؟
you look terrible, are you sick?

بهر حال خوب نيست که من غصه بخورم . خب .
its not like i care anyway . all right .

خوب نيست .
hes not good .

اصلا خوب نيست
it doesn't look good.

-بگيد حال ايشون خوب نيست، بعدا بيان -نه
tell her that he is unwell and to return later. no.

اوضاعمون خوب نيست
it's in a bad state.